به گفته "گیلبر" جمعیت شناس و مورخ معروف، یک و نیم میلیون نفر از جمعیت ۹ تا ۱۰ میلیون نفری ایران در این قحطی جان باختند، و شهرهای اصفهان، یزد، مشهد، کازرون و... دست کم یک سوم جمعیت خود را از دست دادند.(2) برآورد شده است که تعداد خانوار ایل قشقایی متجاوز از ۶۰ هزار خانوار به ۱۲ هزار خانوار کاهش یافت که گویای ابعاد فاجعه است.(3)
شدت قحطی به حدی رسید که مردم به خوردن علف، گوشت حیوانات بارکش، سگ، گربه، موش و حتی مردار و فضولات حیوانی روی آوردند.(4) در بعضی نقاط آدم خواری، بچه دزدی و قتل کودکان نیز شایع گشت. به گونهای که در شهر قم هیچ کس جرأت نمیکرد تنها به خیابانها برود، و در بیرون شهر قم اراذل، زنان در جستجوی غذا را به بهانه اینکه میخواهند به آنان غذا بدهند فریب میدادند، به قتل میرساندند و از گوشت آنها استفاده میکردند.(5)
افغانی شیعه مذهبی اوضاع قم را در این روزگار چنین به تصویر میکشد: « دهات خالی و خاموش، همانند خانه ارواح، توسط دستههایی از سگها، که با زندهها برای تصاحب مردهها مبارزه میکردند، مورد تهاجم قرار گرفته بود. در این سرزمین نه مذهب و عدالت و نه مروتی یافت میشود. ما در کابل به ایران به عنوان مرکز خوبیهای اسلام نگاه میکردیم، ولی افغانستان، با تمام عیبهایش، کشور بهتری برای زیستن است.»(6)
همچنین قحطسالی ۱۲۹۶–۱۲۹۸ هجری خورشیدی (۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی) قحطی بزرگی بود که تلفات جانی فراوانی را در ایران سبب شد. این رویداد از دیدگاه مجد یکی از بزرگترین قحطی و فاجعه انسانی تاریخ ایران است که از حمله مغول در قرن سیزدهم میلادی نیز بسیار فراتر رفت. درباره این واقعه مطالب اندکی نوشته شده و حتی کمتر شناخته شدهاست. از دیدگاه مجد در این قحطی نزدیک به ۲۵٪ (در برخی دیگر از منابع 40 درصد) از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماریهای ناشی از آن از بین رفتند. وی دولت بریتانیا را به دلیل خرید گسترده غلات و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هندوستان و بینالنهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاستهای مالی از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران، مسبب اصلی میداند.(7)
به هر حال از یک طرف عوامل طبیعی از جمله اقلیم ویژه ایران، کمبود منابع آب و بارندگی و خشکسالیهای متناوب داخل فلات ایران، از طرف دیگر مسائل فرهنگی و اجتماعی بویژه شرایط سیاسی و بیکفایتی و فساد مسئولان حکومتی آن وقت بعنوان عواملی که در شروع، تشدید و تداوم قحطی نقش داشتند باید مورد توجه قرار گرفته شود. ()
پروفسور شوکو" اوکازاکی" در باب این موضوع اظهار نموده است که: «عاملِ اصلی قحطی سال ۱۲۸۸ ق بروز دو خشکسالی پی در پی بود، اما این بلا به هیچ وجه کاملاً نتیجه بلهوسی طبیعت نبود بلکه بخش بزرگی از مسئولیت این رویداد ناگوار را میتوان واقع بینانه متوجه ملاکان، سوداگران غله و برخی روحانی نمایان و مقامات ارشد که دست اندرکار احتکار و سوء استفاده از اوضاع به نفع خود بودند، شناخت.(9)
گزارش شده است که ناصرالدین شاه که به سفر عتبات عالیات رفته بود طی تلگرافی درباره اوضاع و احوال عمومی، سوال کرد و پاسخ کارگزاران متملق چنین بود که «احوالها خیلی خوب است. تازه[ای] که قابل عرض همایون باشد هیچ نیست ... از هر جهت، امنیت و آسودگی حاصل است! تهران کمال نظم و وفور را دارد! جنس به قاعده به انبارها میرسد! به هیچ قسم از تهران نگرانی نداشته باشید!» و وضعیت ایالات نیز مثبت گزارش شده است.(10)
این در حالی بود که ایران با یکی از بزرگترین قحطیهای تاریخ خود دست به گریبان بود. این عدم مسئولیت و بی کفایتی به نوبه خود موجب تشدید بحران میگشت. ابعاد فساد اداری در جریان این قحطی به اندازهای بود که با کشف روابط کلانتران شهر با لوطیان و اوباشان و عدم توانایی کلانتران برای مقابله با اوباشگری سعی شد تغییراتی در وضعیت نیروهای انتظامی تهران داده شود.(11)
(1). راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، موسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴، ص۱۴.
(2).کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۰، ص۱۷۰.
(3). راوندی، مرتضی، همان، ص ۲۷۹.
(4).کتابی، احمد، همان ، ص۱۷۲.
(5).ارباب، محمد تقی، کتاب عدد نفوس اهالی دارالایمان قم، قم نامه، ،۱۳۶۴، ص۶۰.
(7). http://fa.wikipedia.org
(8).راوندی، همان، صص 199و۲۴۲.
(9). اوکازاکی، شوکو، قحطی بزرگسال ۱۲۸۸ در ایران، ۱۳۶۵، ص۴۱.
(10).کتابی، همان، ص ۱۷۸
(11).شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۱۷۸.