به روز شده در: ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۲
کد خبر: ۳۰۴۲۷
|
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۹
اختصاصی "خبردنا":
پس از گذشت چند سال اسدخان که تمامی طوایف باوی را از خود روی گردان دیده و حتی جانش به خطر افتاده بود به فکر از هم پاشیدن قدرت کریم خان افتاد.
خبردنا - سید ابوالحسن حسینی نیک:  زمانی که سلبعلی خان باوی به قتل رسید، اسدالله خان باشتی با حمایت دایی خود کربلایی میراحمد سرپرست طایفه گشین وکاعلی سینا سرپرست طایفه دولیاری که هر دو از طوایف پرجمعیت باوی هستند با نهایت اقتدار امور کلانتری ایل را به دست گرفت.

دیری نپایید که بین اسدخان و کریم خان فرزند سلبعلی خان و احمدخان فرزند امام قلی خان اختلاف ایجاد شد به گونه ای که اسدخان دو دختر خود، یکی به نام "بی بی رودابه" به عقد کریم خان و دیگری به نام "بی بی هوری" را به عقد احمدخان برای راضی نگه داشتن آنان در آورد.

اما بعد از گذشت حدود 25 سال دوباره بین اسدالله خان و کدخدایان ایل باوی اختلافات شدید پیش آمد که تقریبا تمامی کدخدایان ایل باوی به استثنای خانواده کربلایی میراحمد دایی وی و خانوده کی جمشید همه از اسدالله خان روی گردان شدند و تقریبا جملگی به کریم خان پیوستند.

تنها طایفه موسایی نه حاضر به اطاعت از کریم خان بودند و نه اطاعت از اسدخان بلکه احمدخان فرزند حسینقلی خان یعنی عموزاده دیگر اسدخان را مورد حمایت قراردادند و او را به نارگ موسی بردند.

کریم خان به منظور استحکام بخشیدن قدرت خود باخانواده "کی-مرتضی"،  "بی بی صاحب جان" خواهر خود را به عقد"کی خسرو" از جوانان غیور و نامدار طایفه دولیاری در آورد و از طرف دیگر از حمایت بی دریغ طایفه  بامیرشیخی از جمله "کی باباخان کاسهو" معروف به شیر مرد اطلس پوش باوی به حمایت از کریم خان برخاسته به گونه ای که امور کلانتری را به دست گرفته و اسدخان را از قلعه باشت بیرون و در قریه بوستان جا دادند و نهایتاً ایشان در قلعه باشت مستقر گردید.

پس از گذشت چند سال اسدخان که تمامی طوایف باوی را از خود روی گردان دیده و حتی جانش به خطر افتاده بود به فکر از هم پاشیدن قدرت کریم خان افتاد. در اولین اقدام خود، چون ستون اصلی قدرت کریم خان را  کی خسرو دولیاری می دانست، مصمم به حذف این جوان نامی و غیور که در ماه عسل خود به سر می برد، شد. و این سرآغاز قتل های پی درپی و دسته جمعی و دخالت دیگر ایل ها و به دنبال آن از هم پاشیدگی کامل و اختلافات درون ایلی که تا سالهای سال اثرات آن پاک نخواهد شد.

دومین اقدام آن؛ خویشاوندی با مظفرخان و نصرالله خان، کلانتران مقتدر ایل غیور بویراحمد گرمسیر بود. سومین اقدام آن؛ کشته شدن کی باباخان کاسهو در گردنه "نارجونر" بود که این اقدامات موجب غارت بخش اعظمی از طوایف شد. به گونه ای که تعداد زیادی از آنها ایل را ترک و به منطقه کشکولی مهاجرت کردند.

پس از این همه اتفاقات و به خون کشیدن مردان نامی و مبارز، اسدخان مجدداً به قدرت رسید و در قلعه باشت مستقر گردید اما طولی نکشید که به دست سرتیپ خان به قتل رسید و جسد وی را در کنار مقبره امام زاده شاه فضل (ع) بهبهان به خاک سپردند.

اما بی بی خانم بی بی بعد از کشته شدن همسر خود برای رساندن تنها فرزند ذکورش(منصورخان) به قدرت در محل ماند و ناچاراً خود را به عقد "میر محمدزکی" سیدی مظلوم و  بی آلایش درآورد. منصورخان را به خانه برادر خود فرستاد که با پیش آمدن تبعید امامقلی خان رستم به تهران وی هم به همراه خانواده دائی خود به تهران رفته و چند سالی در مدرسه نظامی (که در حال حاضر سند آن موجود است1313) آنجا به تحصیل مشغول گردید.

بدین ترتیب با مستقر شدن سرتیپ خان در قلعه باشت دیری نپایید که با پیگیری و درایت بی بی خانم بی بی دولت مرکزی آن را اخراج و دستگیر کرد. بعد از آن یحیی خان (2 سال) و همچنین کریم خان (1سال) امور ایل را در دست داشت. تا اینکه همانگونه که اشاره شد چون بی بی خانم بی بی زن بسیار باکیاستی بود باز هم از کریم خان شکایت و نهایتاً به وسیله دولت مرکزی دستگیر و به تهران تبعید شد.

 براین اساس، تا سال 1320 به مدت 8 سال دولت اداره امور ایل باوی را راساً به عهده داشته تا اینکه با پیش آمدن شهریور 1320 منصورخان به اتفاق سایر خوانین به منطقه آمد. منصورخان با هدایت بی دریغ مادر خود بی بی خانم بی بی با کدخدایان طوایف تماس حاصل و هر کدام را به نحوی با خود همراه نمودند و به عنوان ثروتمندترین فرد منطقه قدرتش را تا انقلاب 1357 تحکیم بخشید.

به هر حال چنانچه بخواهیم عمیقانه علل کشته شدن نخبگان ایلی را ریشه یابی نماییم نه تنها قتل نخبگان آن روز دیارمان چون کیخسرو، کی باباخان و... بلکه کشتار عموم دلیر-مردان استان همه و همه از یک ریشه سرچشمه گرفته و آن هم فقر فرهنگی و درپی آن جنگ قدرت بوده است. از این رو،  با شرح حوادث تلخ اما عبرت آموز تاریخی منطقه و به دنبالش این همه صغری وکبری چیدن سعی نگارنده بر این است که اینگونه نتیجه گیری شود :

1. اسدخان به گواهی تاریخ و روایان معمرین محلی، فردی بسیار دور اندیش استقلال طلب و در کشاکش اوضاع آشفته زمان خویش همواره سعی بر آن داشته تا اتکاء خود را حفظ نماید و با وجود خویشاوندی با خوانین دیگر ایلات هرگز همفکر و دنباله رو سیاست آنان قرار نگرفت بلکه همیشه بر خلاف میل آنان در صف مقابل عرض اندام می نمود به هر ترتیبی که بود مناسبات خود را با حکومت محلی خصوصاً بختیاری ها حفظ می کرد و با برخورداری از فکر و شم سیاسی توانست به تنهایی در برابر فتنه های مخالفین برون ایلی و زد و خوردهای درون ایلی کاملاً مقابله و مقاومت نماید و مدت تقریبا 30 سال به تنهایی بر امور ایل مسلط بود.

 اما متاسفانه "تک روی و جنگ قدرتی" که بین ایشان و کریم خان به وجود آمد در وهله اول؛ باعث شکاف ایلی، در وهله دوم؛ طمع خوانین دیگر ایلات به خاک باشت و باوی و در وهله سوم؛ باعث کشته شدن بهترین نخبگان ایلی از جمله کیخسرو دولیاری و کی باباخان کاسهو و حتی خود ایشان شد.

با توجه به رشادت و شجاعتی که  به تنهایی کیخسرو دولیاری در مقابل "کی لهراس" بویراحمدی از خود نشان داد، کی لهراس با ایشان عهد مردانگی بست تا زمانی شما زنده هستید، هیچ گونه تعرضی به خاک باشت و باوی نخواهم داشت و بعد از قتل ایشان احتمالاً هم می دانید چه اتفاقاتی افتاد.

یا زمانی که نبرد میان دوشیر جنگی معروف، یعنی کی بابان خان کاسهو شیر مرد اطلس پوش طایفه بامیرشیخی ایل باوی و کی لهراس مرد نامی بویراحمد گرمسیر اتفاق افتاد بعد از درگیری خونینی بین هر دو طرف، کی باباخان زخمی و نهایتا  از پای درآمد.

موقعی که کی لهراس به بالای سرش آمده او را جوانی بسیار ورزیده و شیک پوش یافت و خیلی افسوس خورد و به او گفت: چرا خان و کدخدایان را کشتی او اشاره به تفنگش نمود و گفت: از ملا پنج تیر بپرس. بنابراین با کشته شدن این دو شیر جنگی و به دنبال آن قتل اسدخان باشتی (1309) منطقه باشت و باوی  تا سال 1320 مورد دستخوش چه حوادث تلخ و ناگواری قرار نگرفت. لعنت بر تو ای قدرت که تو چقدر شیرین اما کثیفی.

2. با مقایسه و شبیه سازی اتفاقاتی که بین سال های 1300 تا 1357 با 1357 تا 1396 در منطقه افتاد، ما را متوجه این مهم می کند که اگر جنگ قدرت در آن زمان بین اسدخان وکریم خان، منصورخان و حلقه اطرافیان آن باعث نخبه کشی و به دنبال آن ایل را از مردان جنگی(کیخسرو وکی باباخان) خالی کرد. بعد از انقلاب هم ما شاهد این مهم بودیم.

در دهه اول انقلاب با پاک سازی های هیجانی که اتفاق افتاد دو شهرستان گچساران و باشت که با پشتوانه استخراج نفت روزی کیفیت نیروی انسانی آن حرف اول را در استان میزد، متاسفانه بیشترین آسیب را دید. همچنین از سال 1371 تا 1387 باز هم دستخوش اتفاقات ناگواری شد. در حال حاضر هم جنگ قدرتی که بین دو جناح اصولگرایی واصلاح طلبی که جدیدا بیشتر رنگ قومیتی و منطقه ای به خود گرفته که در واقع این هم نه برای رضای خدا و مردم است بلکه هرکسی به دنبال منافع شخصی خود می باشد، زمینه فرار نخبگان یا نخبه کشی این منطقه را تاکنون فراهم و در آینده بیشتر خواهند کرد.

بنابراین، ماحصل عملکرد گذشته آقایان در توسعه نیروی انسانی امروز کار را به جایی رسانده که الحمدالله قریب به اتفاق شما میدانید حوزه باشت و گچساران نسبت به دو حوزه کهگیلویه بزرگ و بویراحمد دچار فقر نیروی انسانی موثر است. یا بهتر می توان گفت: متاسفانه امروز هیچ جایگاهی برای آدم های به اصطلاح "مخ دار" نیست بلکه جایگاه و امتیازات واقعی را برای "شعبان بی مخان" زمان تعریف و تدارک می بینند.

 3. اسدخان به لقب هژیرالسطنه از طرف رضا شاه نائل شد و صاحب پشت کوه تا زیر کوه باشت بود. به نقل از کتاب محمود باور بی بی خانم بی بی زنی زبر دست و هشیار و در سیاست عشایری ورزیده و می توان گفت: یک قسمت کهگیلویه با انگشت او می چرخد. اینجاست که اکثر مورخان و نویسندگان اعتقاد دارند، این شیرزن ایل "اگر چیزی بیشتر از شیرمردان دیگر ایلات نداشت چیزی هم کمتر نداشت". اما همین بی بی خانم بی بی فکرش را نمی کرد روزی به عقد میرمحمدزکی درآید و نه میر محمدزکی حتی توی خواب می دید. ولی چرخ روزگار به گونه ای دیگر چرخید.

منصورخان از سال 1320 تا 1357 هم ثروتمند و قوی ترین فرد بلامنازعه منطقه بود. به نقل از کتاب "محمود باور"؛ نوچه خان باوی که همیشه زندگانی عشایری و ریخت آنها را تنفیذ و تکذیب می کرد و تکیه گاهش زندگانی مسرت بخش تهران و دلبرانه لاله زار و استامبول بود وگره کراواتش مو نمی زد؛ یک مرتبه تغییر شکل داده به لباس عشایری ملبس، شال و جوقا و تفنگ و فشنگ برنو صاحب مرده، او را چنان مغرور نمود، که وقتی فرمانده لشکر 6 او را برای ملاقات به گچساران احضار کرد؛ با وجود اینکه در چند کیلومتری گچساران بود؛ از آمدن امتناع ورزید.

اما نکته پند آموز اینجاست که اسدخان در امام زاده شاه فضل(ع) بهبهان و منصورخان هم در منطقه ممسنی به خاک سپرده شد. ای روزگار اینکه می گویند تاریخ تکرار نخواهد شد اتفاقاً تکرار خواهد شد. چه زیبا "سیف فرغانی" در قصیده معروف خود در وصف حمله "مغولان" به "خراسان بزرگ" سروده است.

    هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد      هم رونق زمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غُرّش شیران گذشت و رفت     این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت، غُبارش فرونشست     گرد سُم خران شما نیز بگذرد


یادآوری: این اسناد موقوفات اسد خان باشتی به امام زاد شمس الدین در روستای ده کند و بوستان است که پس از  80 سال برای اولین بار توسط "خبردنا" منتشر می شوند.


انتشار یافته: ۱۹
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مجید
|
-
|
۱۰:۵۱ - ۱۳۹۶/۱۲/۲۶
0
1
درود
محله بنگرو
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۶/۱۲/۲۶
0
2
هوی هوی هوی از این اسناد واقعا لذت بردم
ای وای
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۳۹ - ۱۳۹۶/۱۲/۲۶
0
0
اسناد چه خط قشنگی. به خدا بیشتر مسئولین امروز نوشتن که هیچ همی نمی توانند بخوانند
باوی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۴۷ - ۱۳۹۶/۱۲/۲۷
0
0
بعد از کشته شدن اسدخان تا ۸ سال ملا ایمور خلیلی دایی اسدخان زمامدار ایل بود و دولت زمامدار نبود. بهتره از بزرگانی که الان در قید حیاتند بپرسید برادر
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۱۲ - ۱۳۹۶/۱۲/۲۷
0
2
نویسنده درست تر میگه ملاایمور کمتر از یک سال
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۵۱ - ۱۳۹۶/۱۲/۲۷
0
0
گنجه نه سند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۳۶ - ۱۳۹۷/۰۳/۰۹
0
0
کاسه و کیه دیگه
پاسخ ها
امیر شیخی
| Iran (Islamic Republic of)
کاسهو بامیرشیخی
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۴۱ - ۱۳۹۷/۰۴/۲۷
0
0
دوست من خدا قوت..نه بی خانم بیبی خوابش را میدید نه سید مزکی...لازمه بیشتر میپرسیدی اون از اهلش..یحی خان از بیوی خاستگاری میکرد بی بی امروز فردا کرد تا کارای که لازم بود خوب پیش رفت بعد رفت خود را به عقد سید پیر به صورت صوری در اورد تا یحیی خان مزاحمش نشه..ضمنا پاکتر واهل قران نماز مثل بی بی خانم بی بی تاریخ لر بیاد ندارد.
مصطفی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
1
0
درود.فقط ملا ایمور خلیلی دایی اسدخان ایجور ک گفتن جانشین اسدخان بود تا یمدت بعد ک منصور خان اومد
شابهرام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۲۴ - ۱۳۹۹/۱۰/۲۲
0
2
احسنتتتت به این همه دقت
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۱۰ - ۱۴۰۱/۰۳/۰۷
2
2
۷سال ملاایمور خان بود هم دایی زاده خان بود و هم دامادش ، ۳سال سرتیپ خان مجموعا ده سال
اسدخان گاوچرون کالیسنا بود و مادرش زن کالیسنا
لطفا تاریخ را تحریف نکن
یه ذره از بزرگان اطلاعات دقیق بگیر
سید حسام حسینی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۳۲ - ۱۴۰۲/۰۴/۰۲
0
0
آیا اسد خان رستم همان اسدخان باوی است یا نه ؟
پاسخ ها
ناشناس
| United States of America
اسد خان باشتی خان ایل باوی
حوری نوه کیخسرو
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۱۱ - ۱۴۰۲/۰۴/۰۹
0
0
شیر مرد کیخسرو و کی منوچهر حیف حیف پدر بزرگای من
ف
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۱۵ - ۱۴۰۲/۰۴/۰۹
0
0
چرا ننوشتین منصور خان بخاطر قتلهایی که کرد اعدام شد واقعیت رو بنویسین
ایل باوی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۵۸ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۵
0
0
با سلام
اگر کمی بیشتر تحقیق کنید میرسیدی ها و گورویی ها(شادگان)احمدخان رو خان کردند
پاسخ ها
اکبری
| United States of America
بله منهای خانواده هایی که از جاهای دیگه مثل مارین و بهمئی و بهبهان آمدند و عده ای توسط کی جمشید ساکن بناری بودند به تلچگاه آورده شدند.
حسن نژاد
|
United States of America
|
۰۵:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۵/۲۹
0
0
جهت اطلاع طوایف عده ای از باامیرشیخی ها خود را نوادگان امیرشیخ می دانند همه تفاوت امیرشیخی و با امیرشیخی ها و علت نام گذاری این اسامی می دانند.
نام:
ایمیل:
* نظر: