به روز شده در: ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۲
کد خبر: ۴۲۶۴۴
|
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۹
۴۰ سال گذشته، اما هنوز تازه است؛ گروگان‌گرفتن ۶۶ دیپلمات آمریکایی به‌مدت ۴۴۴ روز در ساختمان سفارت آمریکا در خیابان طالقانی؛ اتفاقی که هم تبعات داخلی و هم تبعات خارجی فراوانی برای جمهوری اسلامی نوپای آن زمان داشت.
 
به گزارش خبردنا، ۱۳ آبان ۵۸ برگ مهمی در تقویم جمهوری اسلامی است، زمانی‌که هنوز از پیروزی انقلاب اسلامی یک‌سال نگذشته و طیف‌های مختلف سیاسی و فکری در جمهوری بعد از انقلاب اسلامی، در حال تجزیه، ترکیب و رشد بودند.
 
آ‌نچه در بالارفتن عده‌ای دانشجوی پیرو خط امام آن روز از ساختمان سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران رخ داد، اتفاقی بزرگ بود؛ اتفاقی که هنوز عده‌ای در داخل آن را نقطه بسیاری از مشکلات می‌پندارند و برخی، دانشجویان تندرو آن زمان را شماتت می‌کنند و برخی دیگر، معتقدند حل‌وفصل زودتر حادثه می‌توانست شرایط را تغییر بدهد.
 
ناگفته نماند که این حادثه حتی در خود ایالات متحده تأثیرات گزافی داشت، آن‌چنان که دولت دموکرات جیمی کارتر را بر سر انتخابات به شکست کشاند و او فقط یک دور بر کرسی ریاست‌جمهوری نشست.

با همه اینها، ۳۰ دی‌ماه ۱۳۵۸، ۵۲ گروگان باقی‌مانده آمریکایی آزاد شدند؛ درست ۴۰ سال پیش در چنین روزی. اما مسئله ایران و آمریکا حل‌وفصل نشد. آن‌چنان که در بحبوحه حوادث اخیر عدد ۵۲ دوباره تکرار می‌شود. دونالد ترامپ بعد از ترور سردار سلیمانی هشدار می‌دهد که «در صورت تهدید شهروندان یا منافع کشورش، ۵۲ نقطه ایران هدف قرار خواهد گرفت... ما ۵۲ سایت ایران را (نمادی از ۵۲ آمریکایی که ایران سال‌ها پیش گروگان گرفته بود)، هدف قرار می‌دهیم...».

همین اشاره کافی است که بگوییم قصه گروگان‌گیری و تسخیر سفارت هنوز زنده است. ایران و آمریکا این روزها، یکی از بدترین دوران خود را می‌گذرانند؛ دورانی که شاید پاییز سال ۹۲ تصور می‌شد از آن عبور کرده‌ایم. اما اکنون در میانه زمستان سال ۹۸ باید گفت: هنوز این گره ناگشوده مانده است.

مذاکره در دولت موقت

ایران و آمریکا بعد از ماجرای سفارت وارد دورانی از رکود و رخوت شدند، تلاش‌های اعضای دولت موقت برای حل‌وفصل موضوع ناکام ماند و مذاکره با آمریکا به تابویی تبدیل شد که اکنون به شکلی دیگر رخ داده است. مهندس بازرگان در دوران ریاست خود، تلاش داشت تا زمینه برقراری روابط مستحکم و دو‌جانبه با آمریکا را فراهم آورد؛ سیاستی که ازسوی ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه او دنبال می‌شد.

ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت، در میزگردی شرایط آن زمان را این‌گونه توصیف می‌کند: «رهبران انقلاب اسلامی از سه کانال با آمریکایی‌ها مذاکره می‌کردند؛ شورای انقلاب و دکتر بهشتی با سفیر آمریکا در تهران و امام خمینی با فرستاده رئیس‌جمهور فرانسه در نوفل‌لوشاتو. پس از پیروزی انقلاب هم هیچ‌یک از رهبران انقلاب، مخالف مذاکره با آمریکا نبودند؛ چنانکه وقتی درخواست سایروس ونس، وزیر امور خارجه آمریکا، برای دیدار با او در جلسه مشترک هیئت دولت و شورای انقلاب مطرح شد، کسی با آن مخالفت نکرد».
 
اگرچه بازرگان برای پذیرش سفیر معرفی‌شده جدید آمریکا اعلام آمادگی کرده بود، اما سنای آمریکا اردیبهشت ۱۳۵۸ قطع‌نامه‌ای را که پیش‌نویس آن توسط دو سناتور نزدیک به شاه، تهیه شده بود، تصویب کرد. با این قطع‌نامه، دولت ایران به دلیل اعدام‌های فوری مقامات رژیم گذشته محکوم شده بود. دولت بازرگان بر‌اثر فشار‌های داخلی، قطع‌نامه را نوعی دخالت آشکار در امور کشور اعلام کرد و حاضر به پذیرفتن سفیر جدید آمریکا نشد.

آخرین سفیر

آبان ۹۲ به بهانه مرگ ویلیام سالیوان با ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت، گفت‌وگویی داشتیم که او درباره این سفیر می‌گفت: «رابطه ویژه‌ای میان دولت آمریکا و به‌تبع آن سفیر آن دولت، در ایران با شاه وجود داشت. اسناد و شواهد حاکی از این است که مشورت‌های دائمی بین شاه و مقامات آمریکا صورت می‌گرفت... در زمان پیروزی انقلاب، سولیوان سفیر آمریکا در ایران بود. دولت موقت به او آگریمان یا پذیرش نداده بود. به‌علاوه اینکه او حدود یک‌ماه بعد از پیروزی انقلاب از ایران رفت.
 
سوابق او، به‌خصوص در ویتنام از نظر ما دور نبود.... ماه‌های آخر حکومت شاه میان سالیوان و برخی دیگر از اعضای سفارت آمریکا با رهبران انقلاب در داخل ایران، از‌جمله نهضت آزادی ایران و شورای انقلاب تماس و گفتگو‌هایی وجود داشته است. اما قراردادی در کار نبود...؛ اطلاعات آمریکا از وضعیت ایران مبتنی‌بر گزارش‌های یک‌طرفه ساواک بود.
 
سالیوان با این نوع گزارش‌های یک‌طرفه موافق نبود و برای فهم درست از وضعیت واقعی ایران تماس و گفتگو با نیرو‌های مخالف شاه را لازم می‌دانست. علاوه بر تماس و گفتگو با اعضای شورای انقلاب، آقایان آیت‌الله موسوی‌اردبیلی و مهندس بازرگان، سالیوان با مرحوم آیت‌الله بهشتی نیز جداگانه دیدار و گفتگو داشته است».

یزدی البته درباره سفیری که از‌سوی آمریکا به دولت موقت معرفی شد، توضیح داد: «هنگامی که من به وزارت امورخارجه رفتم، سالیوان ایران را ترک کرده بود و دولت آمریکا آقای کاتلر را به‌عنوان سفیر جدید معرفی کرده بود. به دستور من کاردار سفارت ایران در واشنگتن گزارشی از سوابق آقای کاتلر تهیه کرد و فرستاد.
 
بر‌اساس اطلاعات جمع‌آوری‌شده از سوابق این فرد در آفریقا، به پیشنهاد من، دولت ایران موافقت خود را با اعزام او به‌عنوان سفیر آمریکا در ایران لغو کرد. البته من از سوابق سالیوان در لائوس و ویتنام هم باخبر بودم و اگر در زمان دولت موقت، او برای سفارت معرفی می‌شد، قطعا موافقت نمی‌شد».

با این اوصاف اسناد نشان می‌دهد که زبیگنیو برژینسکی، مشاور وقت امنیت ملی آمریکا که با سایرس ونس، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده بر سر نحوه مواجهه با تحولات ایران اختلاف نظر داشت، در خاطرات خود نوشته است که با آقای سالیوان هم اختلاف پیدا کرده بود و دامنه این اختلاف به درگیری لفظی هم رسیده بود.

‌می‌توانستیم توافق کنیم

نام برژینسکی با انقلابیون ایران و مذاکرات الجزایر گره خورده است. رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا سال ٨٧ در دانشگاه ملی امور دفاعی آمریکا می‌گوید: «دیدار میان زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در دوران ریاست‌جمهوری جیمی کارتر و مهدی بازرگان در شهر الجزیره خشم گروه‌هایی در تهران و گروگان‌گیری اعضای سفارت آمریکا را به دنبال داشت.

نخست‌وزیر (مهندس بازرگان)، وزیر دفاع (مصطفی چمران) و وزیر خارجه (ابراهیم یزدی) ایران خواستار ملاقات با برژینسکی شدند که برای مراسم بیست‌وپنجمین سالگرد انقلاب الجزایر در الجزیره به سر می‌برد و من هم با او بودم. برژینسکی از من خواست برای یادداشت‌برداشتن همراهش بروم». خرداد ۹۶ برژینسکی، مشاور کارتر درگذشت.
 
بار دیگر به این بهانه سراغ ابراهیم یزدی رفتیم و او از مذاکره الجزایر مختصر گفت: «اگر ما با آمریکایی‌ها اختلافی داریم باید بنشینیم با آن‌ها گفتگو کنیم. برژینسکی طرف خوبی برای مذاکره بود؛ در مذاکرات سیاسی خیلی مهم است که طرف ما چه کسی است.
 
برژینسکی یک مذاکره‌کننده بسیار زیرک و باهوش بود و به مطالبی که می‌گفت: اشراف داشت، این، کار آدم را راحت‌تر می‌کند. برژینسکی به کار خودش وارد بود... ما می‌خواستیم در زمینه روابط دو کشور توافق کنیم... بالاخره برژینسکی شخصیت برجسته‌ای در سیاست خارجی دولت آمریکا بود و ما هم اگر می‌خواستیم با آمریکا بر سر مسائل مورد اختلاف طرفین به توافق برسیم، او بهترین فرد برای مذاکره بود... در واقع آنچه ما می‌خواستیم و دنبالش بودیم، تفاهم درباره انقلاب ایران بود، چون این سابقه نداشت.
 
بنابراین برای ما خیلی مهم بود که مواضع انقلاب اسلامی و ایران را به آمریکایی‌ها حالی کنیم».

اما تیم مذاکره‌کننده از الجزایر بازگشت و سه روز بعد گروهی دانشجو، سفارت آمریکا را تسخیر کردند. یزدی در پاسخ به این سؤال که فکر این اتفاق را می‌کردید، می‌گوید: «در ایران به همان اندازه که گروهی می‌خواستند با آمریکایی‌ها به توافق برسیم، کسانی هم بودند که نمی‌خواستند.
 
می‌خواستند همچنان روابط ما با آمریکایی‌ها خصمانه باشد. طیف گروه‌های چپ این موضع را داشتند و این واکنش را نشان دادند که مبادا روابط عادی شود، چون بالاخره انقلاب پیروز شده بود.
 
منافع ملی ایجاب می‌کرد که با آمریکایی‌ها کنار بیاییم، اما البته چپی‌ها نمی‌خواستند. طیف گسترده چپ‌ها -چه مسلمانشان چه غیرمسلمانشان- همه نسبت به اینکه ما با آمریکایی‌ها به تفاهم برسیم، ناراحت بودند و واکنش نشان دادند. مخالفت را پیش‌بینی می‌کردیم، اما نه در این اندازه».

یزدی می‌گفت: «به نظر من ما می‌توانستیم با آمریکایی‌ها توافق کنیم. به نفع ما هم بود که {آن زمان} با آمریکایی‌ها توافق کنیم»؛ همان‌طور که در خاطرات مهندس بازرگان هم هست که درباره موضوع قرارداد‌های سلاح و پول‌هایی که در حساب‌های آمریکایی هست، صحبت کردند. مسائلی که شاید اگر در الجزایر حل می‌شد وضعیت به این گونه باقی نمی‌ماند.

آمریکا برای آزادی گروگان‌ها عملیات طبس را طراحی کرد، عملیاتی آمریکایی برای آزادی گروگان‌ها که با توفان شن مواجه شد.

چند ماه بعد از افتتاح مجلس در خردادماه ۱۳۵۹ در نامه‌ای از سوی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی تصمیم‌گیری درباره گروگان‌های آمریکایی به مجلس سپرده شد. دولت پروسه اجرائی رسیدن به یک توافق‌نامه با ایالات متحده آمریکا را برعهده داشت. با توجه به قطع رابطه سیاسی بین دو کشور از سوی آمریکا، دولت الجزایر به‌عنوان حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران واسطه رسیدن به تفاهم نهایی بود.
 
بهزاد نبوی، معاون اجرائی رئیس‌جمهور محمدعلی رجایی مدیریت مذاکرات را برعهده داشت که در نهایت با رأی همراه با تأخیر نمایندگان مجلس شورای اسلامی منجر به عهدنامه ١٩٨١ الجزایر شد و تأخیر نمایندگان مجلس یکی از عوامل شکست انتخاباتی ریاست‌جمهوری آمریکا جیمی کارتر در مقابل رونالد ریگان شد تا جیمی کارتر فقط چهار سال در رأس حکومت بماند.

بعد از آزادی گروگان‌ها، ماجرای مک‌فارلین تنها ارتباط مخفیانه دوباره ایران و آمریکا بود که آن‌هم به فضاحتی سیاسی در آمریکا منجر شد.

از پاییز ۵۸ تا پاییز ۹۲

رابطه دو کشور مسکوت ماند تا پاییز ۹۲، اگرچه در این بین، تحریم‌ها و قطع‌نامه‌هایی بود که یک به یک از ماجرای سفارت تا پرونده هسته‌ای و موضوعات حقوق‌بشری علیه جمهوری اسلامی ایران صادر می‌شد. با این اوصاف پاییز ۹۲، حسن روحانی در مسیر منهتن تا فرودگاه مکالمه تلفنی ۱۹ دقیقه‌ای با باراک اوباما داشت.
 
مکالمه‌ای که فروغ امیدی را بر حل این مسئله تاباند. اولین ملاقات دوجانبه جواد ظریف و جان کری، وزرای خارجه ایران و آمریکا، در همان روزها، اگرچه بر سر مسئله هسته‌ای متمرکز بود، اما فضای مثبتی برای حل‌وفصل مسئله ایجاد کرد. مذاکرات دوجانبه دو وزیر آن‌قدر در ۱۸ ماه مذاکرات هسته‌ای تکرار شد که عادی می‌نمود تا دستیابی به توافق هسته‌ای و برجام.

اما برجام به تعبیر میرمحمود موسوی، دیپلمات باسابقه ایرانی «سنگی میان رودخانه بود» و نتوانست مسئله رابطه دو کشور را حل‌وفصل کند. اگرچه از ابتدا نیز چنین مأموریتی بر این مذاکره بار نشده بود.

با این اوصاف خروج آمریکا از برجام همه معادلات را بر هم زد، آمریکای دونالد ترامپ در میانه کارزاری قرار گرفته که همه چیز را به نحوی عجیب، پیچیده کرده است. صدور دستور ترور سردار سلیمانی حتما سخت‌ترین فراز رابطه دو کشور است که نمی‌توان آینده‌ای برای آن متصور شد.

نام:
ایمیل:
* نظر: