خبردنا -دکتر اسلام ذوالقدرپور: بهترین سیاستگذاران را میتوان فردی یا جمعی دانست که بتوانند در شرایط خاص، کارآمدترین و اثربخشترین تصمیمها را برای سامانمندی امور به خوبی اتخاذ نموده و شرایط زمانی برای تبدیل تهدیدها به فرصتها را از دست نداده و شهروندان و افکار عمومی داخلی و خارجی را نیز متقاعد سازند.
سیاستگذاری دارای دو بعد تاکتیکی و استراتژیک است که هر کدام دارای مؤلفهها و جلوههای خاص خود هستند و پیامدهای حاصل از انتخاب و اجرای هر کدام از این دو رویکرد نیز میتواند متفاوت باشد که سیاستگذاران ناآگاه و حتی مغرور را به راحتی به دام فریب و نیرنگ خواهد انداخت.
به صورت ساده، تاکتیک و استراتژی را میتوان چنین تعریف نمود:
تاکتیک: رویکردی است کوتاه مدت، دارای فضایی خاص و محدود، ابزار خاص و محدودی داشته و مدیر یا فرمانده کمتری نیز دارد.
استراتژی: رویکردی است بلندمدت، گستردگی مکانی ملی و فراملی داشته، دارای ابزار مختلف و متعددی است و مدیران و سیاستگذاران متعدد و بیشتری دارد.
رابطه ایران و امریکا طی چهل سال اخیر یعنی بعد از پیروزی انقلاب 1357 ایران، در دو کشور با دو سیاستگذاری بسیار متفاوت پیگیری شده است.
رویکرد اصلی امریکا را میتوان یک سیاستگذاری استراتژیک دانست که طی چهار دهه اخیر بر محدودسازی قدرت ایران و در نهایت فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران متمرکز بوده است، هرچند این استراتژی دارای تاکتیکهایی بوده است که آخرین آنها را میتوان تاکتیک تغییر رفتار ایران به جای تغییر رژیم ایران قلمداد نمود.
اما رویکرد ایران بیشتر بر تاکتیکهای متعدد و پرشماری استوار بوده است که در برخی مواقع نیز موفقیت ایران را در پی داشتهاند. تاکتیکهای متعدد و متفاوتی که از زمان دولت موقت انقلاب شروع شده و تاکنون ادامه دارد، هر دولتی سعی در اجرای یک تاکتیک خاص خود را داشته است.
علیرغم بیش از چهل سال رقابت شدید و تنشآمیز منطقهای و بینالمللی میان ایران و آمریکا، هرگز درگیری نظامی و جنگ مستقیم میان این دو دشمن سرسخت رخ نداده و تمامی تهدیدهای نظامی آمریکا نیز تنها به تهدید تکراری و توخالی محدود شدهاند.
اکنون بعد از گذشت حدود سه سال از دولت دونالد ترامپ در آمریکا، فشارهای اقتصادی، تحریمهای همهجانبه و به شدت فراگیر علیه ایران، موجب شده است تا وضعیت اقتصادی ایران و شهروندانش بسیار وخیم و نابسامان گردد.
با افزایش وخامت شرایط اقتصادی کشور و علیرغم بسیاری بد عهدیها و نقض تعهدات از سوی امریکا، به نظر میآید که زمان و شرایط مناسب ایران برای آغاز مجدد مذاکرات مستقیم ایران و امریکا به سرعت از دست میروند.
فضا و شرایطی که به زیان ایران در حال وقوع هستند را میتوان به شرح زیر مورد بررسی قرار داد:
یکم- فشار گسترده اقتصادی و آغاز حالت فلج شوندگی در اقتصاد ایران: فشارهای اقتصادی شدید و سنگینی که از سوی دولت ترامپ متوجه ایران و شهروندان ایران شده است، طی 40 سال اخیر بیسابقه بودهاند.
فشارهای اقتصادی شدید طی حدود سه سال اخیر که ناشی از تحریمهای گسترده و فراگیر دولت آمریکا علیه ایران میباشند را میتوان به صراحت تحریمهای فلج کنندهای نامید که علاوه بر حوزه اقتصاد، تمامی ساختارهای کلان و خرد جامعه ایران را نیز در تنش و چالشهای سخت قرار داده است.
تحریمهای فراگیر و فلج کنندهای که علاوه بر تحریمهای پولی و بانکی، صنعت نفت و ...، اکنون به تحریم غذا و داروی ایرانیان نیز کشیده شده است!
تحریم غذایی و دارویی ایران، فشار بانکی و مسدود نمودن حسابهای بانکی شهروندان ایران در چین و حتی مالزی و سرانجام تحریم حوزه عمران و ساختوساز را میتوان جلوههایی از فراگیری کامل تحریمها علیه ایران قلمداد نمود که حالت فلج کنندگی شدید اقتصاد ایران را در پی خواهد داشت.
دوم- ناخشنودی و نارضایتی شهروندان از سیاستهای ناکارآمد اقتصادی: تحریمهای فراگیر و فلج کننده علیه ایران که از سوی آمریکا و بسیاری از کشورهای جهان و به خصوص رقبای عرب جنوب خلیج فارس در حال پیگیری هستند، موجب شده است تا شهروندان ایرانی نیز به سیاستهای اقتصادی دولت اعتراض داشته، دولت و حتی نظام جمهوری اسلامی را در سیاستگذاری کارآمد اقتصادی، ناتوان بدانند.
شهروندان ایرانی، تحریمهای فراگیر آمریکا علیه ایران را علت بخش کوچکی از مشکلات اقتصادی ایران میدانند، زیرا ناتوانی سیاستگذاران اقتصادی دولت ایران به همراه موجهای متعدد رسوایی فسادهای اقتصادی و رانتهای بزرگ مسئولین و فرزندان آنان موجب شده است تا بیشتر ایرانیان به شدت از دولت ناراضی شده و سطح ناخشنودی آنان از دولت و نظام به شدت افزایش یافته در حالت خطر قرار گیرد.
سوم- افزایش احتمال وقوع اعتراضات و آشوبهای شبیه سازی شده با عراق، لبنان، شیلی و هنگکنگ در ایران: تحریمهای اقتصادی شدید، فراگیر و فلج کننده علیه ایران به مرور زمان موجب ناکارآمدی سیاستگذاریهای اقتصادی دولت شده و این ناکارآمدی سیاستها به نارضایتی و ناخشنودی شهروندان منجر شده است.
پیامد نارضایتی و ناخشنودی شهروندان از مشکلات اقتصادی کشور را میتوان در حوزه مسایل سیاسی و اجتماعی نیز مشاهده نمود. اعتراضات و اعلام ناخشنودی شهروندان از سیاستهای دولت به اوج خود رسیده و میزان محبوبیت دولت را به شدت کاهش داده است، به نحوی که دولت و حتی برخی نمایندگان مجلس طرفدار دولت را به طرح مسائلی چون برگزاری همهپرسی و یا اقدامات فراقانونی مانند انتخاب (حسن روحانی) قائممقام اجرایی برای رهبری انقلاب، سوق داده است!
هدف اصلی افزایش نارضایتیها و ناخشنودیهای شهروندان ایران که با افزایش مکرر و نوآورانه تحریمهای آمریکا علیه ایران همراه شده است را میتوان ایجاد آشوبها و اعتراضات گسترده خیابانی مانند آنچه در هنگکنگ، شیلی، لبنان، عراق و ... در حال وقوع است، قلمداد نمود.
اعتراضات گسترده، طولانی مدت و حتی خونبار عراق، لبنان، هنگکنگ و شیلی از سوی برخی افراد و جریانهای خارجی و حتی داخلی به عنوان یک سرمشق و راهکار برای شهروندان ایران مورد توجه قرار گرفته و برخی اتاقهای فکر و تصمیمساز در داخل و خارج ایران سعی دارند تا به شبیهسازی اعتراضات و آشوبهای عراق، لبنان و ... در ایران اقدام نمایند.
برخی تلاشها برای شبیهسازی ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی در ایران را میتوان در انفجار دو بمب صوتی در اهواز، حوادث بازی استقلال و تراکتور در ورزشگاه تبریز و بازی پرسپولیس و فولاد خوزستان در ورزشگاه اهواز به خوبی مشاهده نمود که بر افزایش اختلافات قومی تنشآمیز در ایران متمرکز شده است.
چهارم- محدودیتهای خاص و استیضاح ترامپ: فرآیند مقابله با ایران در دولت آمریکا به جایی رسیده است که حتی خود ترامپ نیز بدون برقراری یک دوره مذاکره نمایشی و تشریفاتی با ایران، قادر به رفع محدودیتها و تحریمهای ظالمانه اخیر علیه ایران نیست!
نباید فراموش نمود که استیضاح ترامپ نیز نمیتواند فشارهای ایران را کاهش دهد و نباید امید چندانی به فرآیند استیضاح ترامپ در آمریکا داشت و بر اساس آرزوی استیضاح ترامپ در آمریکا به سیاستگذاری برای مقابله با سیاستهای آمریکا بپردازیم.
اما خود ماجرای استیضاح ترامپ میتواند به چانهزنی بهتر و اثربخشتر ایران در مذاکره مستقیم دو کشور کمک نموده و ترامپ را نیز به کاهش خواستههایش سوق دهد، زیرا ترامپ نیز به این مذاکره مستقیم نیازمند است.
...
از سوی دیگر شرایط خاص دولت دونالد ترامپ برای مذاکره با ایران را نیز باید مدنظر داشته باشیم که میتواند به سود ایران باشند، زیرا رئیس جمهور آمریکا به شدت به مذاکره با ایران نیازمنداست.
یکم: فشار شدید داخلی و خارجی بر روی دولت آمریکا: بر اثر مسائل مهم اقتصادی و سیاسی که دونالد ترامپ در مقابل رقیبان داخلی و خارجی دولتش در پیش گرفته است، فشارهای گسترهای بر رئیس جهمور آمریکا وارد میشود که این فشارها میتواند به امتیازگیری مناسبتر ایران در مذاکرات بعدی ایران و آمریکا کمک نماید.
تنشهای تجاری و جنگ تعرفهها با چین، ناکامی در مذاکره با کره شمالی، پروندههای روابط خاص ترامپ با روسیه و رئیس جمهور اوکراین که منجر به آغاز فرآیند استیضاح ترامپ شده است را میتوان ازجمله موارد مهم فشارهای وارده بر دولت ترامپ محسوب نمود.
دوم- مواضع محکم و استوار رهبر انقلاب و مقابله با تهدیدات نظامی آمریکا: علیرغم تمام درخواستها و میانجیگریهای صورت گرفته از سوی دولت آمریکا، دولتهای اروپایی و حتی ژاپن و پاکستان، حضرت آیتالله خامنهای با در پیش گرفتن رویکرد عدم مذاکره با آمریکا تا زمان رفع کامل تحریمهای ایران و بازگشت آمریکا به برجام و اجرای تعهداتش، توانستهاند مواضع ایران در برابر سیاستهای آمریکا را تقویت نمایند.
از سوی دیگر اقدامات مناسب و پاسخگویی محکم ایران به برخی اقدامات تحریکآمیز آمریکا مانند سرنگونی پهپاد پیشرفته آمریکا در خلیج فارس و حتی حمله انصارالله یمن به تأسیسات نفتی آرامکوی عربستان را میتوان از جلوههای پاسخ متناسب و اثربخش ایران به آمریکا قلمداد نمود که به تقویت جایگاه ایران در مذاکرات پیشرو، منجر شده است.
...
در کنار مولفههای ذکر شده، میتوان به ناتوانی و عدم اراده کشورهای اروپایی در اجرای تعهدات برجامی و وعدههای اخیرشان نیز توجه داشت که خود نشان میدهد که به جای مذاکره با کشورهای اروپایی، بهتر است با عامل اصلی این مشکلات یعنی دولت آمریکا مذاکره مستقیم نمائیم.
سیاستگذاری که دارای ماهیت حل دستجمعی یک مسئله یا مشکل میباشد در ایران کنونی، تبدیل به فرآیندی به شدت رقابت جویانه و یک طرفه شده است که دو یا چند جناح قدرتمند در کشور سعی دارند بدون همفکری، همکاری و شراکت دیگر جناحها و نخبگان منتقد، به حل مشکلات و مسایل کشور و بهخصوص مشکل کنونی روابط خارجی ایران و تحریمهای فراگیر علیه ایران بپردازند. فرآیند کنونی سیاستگذاری ایران به جای همفکری، همکاری، همیاری و حل دستجمعی مسائل و مشکلات، به نوعی نابسامانی دو قطبی تنشآمیز و به شدت ناکارآمد گرفتار شده است که آینده کشور را نیز تهدید مینماید.
با توجه به شرایط کنونی و به خصوص تکمیل زنجیره تحریمهای فراگیر و فلج کننده علیه ایران و از سوی دیگر تلاش برای شبیهسازی آشوبها و اعتراضات عراق، لبنان و ... برای ایجاد آشوب در ایران، به نظر میآید که شرایط برای مذاکره برابر و بدون پیششرط برای ایران سختتر شده است.
در صورت ادامه سیاست عدم مذاکره مستقیم با آمریکا و به جای آن توسل به دولتهای ناتوان اروپایی، این شرایط و به خصوص تکمیل زنجیره تحریمهای فراگیر علیه ایران که با نارضایتی و ناخشنودی شدید شهروندان ایران همراه شده است، سبب فشار بیشتر به ایران شده و میتواند موجب واگذاری امتیازات بیشتر از سوی ایران به امریکا شود.
شاید بهترین زمان برای مذاکره مستقیم با آمریکا را بتوان بعد از سرنگونی پهپاد آمریکا بر فراز خلیج فارس و سپس نابودی تأسیسات نفتی آرامکوی عربستان توسط انقلابیون یمن دانست که جایگاه برتر قدرت تأثیرگذاری و تهییج رسانهای و افکار عمومی در سطح منطقه و جهان را به ایران و مذاکره کنندگان ایرانی داده بود.
به هر حال اگر نتوانیم از فرصتهای کنونی برای کسب منافع و امتیازات مناسب از مذاکره با آمریکا استفاده بهینه داشته باشیم، ممکن است با وخیمتر شدن شرایط اقتصادی ناشی از تحریمهای فراگیر و تکمیل زنجیرههای فشار اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... علیه ایران، بدترین نوع توافق و امتیازدهی به بیگانگان را نیز بپذیریم.
نمیتوان شرایط چند ماه آینده را بهتر از شرایط حساس و خطرناک کنونی، پیشبینی نمود. بنابراین در حالی که شعار مرگ بر آمریکا میدهیم، سانتریفیوژهای جدید خود را فعال میکنیم، موشکهای خود را پیشرفتهتر نموده و کشورها و دولتهای حوزه نفوذ ایران را تقویت مینمائیم، ضروری است بار دیگر حتی همزمان با بیاعتمادی به دولت آمریکا، به مذاکره مستقیم با آمریکا بپردازیم تا زمان و شرایط مذاکره برای ایران،سختتر نشده و مجبور به پذیرش توافق بدتر نشدهایم.