به روز شده در: ۲۶ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۵
کد خبر: ۴۵۲۵۰
|
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۹
این رویداد تلخ که در رسانه‌های ایران چندان به آن پرداخته نشد و تنها به چند تکذیب از سوی سخنگوی وزارت امور خارجه و مرزبانی ایران محدود شد، پیامد‌های بسیار بد و ناگوار برای ایران خواهد داشت.

خبردنا - دکتر اسلام ذوالقدرپور: دیپلماسی عمومی که طی چند دهه اخیر به بخش مهمی از سیاست خارجی دولت‌های مختلف در سراسر جهان تبدیل شده و در بسیاری مواقع و برای برخی دولت‌ها نیز از کارایی و اثربخشی بالایی برخوردار است، یک سیاستگذاری نوین مبتنی بر مسایل احساسی، روانی، فناوری‌های نوین و به‌خصوص رسانه و اینترنت است.
 
دیپلماسی عمومی تعاریف مختلف و متفاوتی دارد. اما از منظر سیاستگذاری، سیاستی است که سیاستگذاران وزارت امور خارجه برای اعمال قدرت نرم دولت خود در صحنه بین‌المللی طراحی و اجرا می‌کنند تا از این طریق بتوانند ضمن برقراری ارتباط و تعامل با شهروندان دیگر کشورها، افکار عمومی آنان را نیز تحت نفوذ خود قرار داده و با سیاست‌ها و اهداف خود همراه و هم‌دل نمایند.
 
دیپلماسی عمومی که اکنون به بخش مهمی از سیاست خارجی تبدیل شده است، نقشی بسیار تأثیرگذار در رویدادها، تعاملات و روابط بین‌الملل یافته است، به نحوی که این سیاست قرار بود یکی از ابزار‌های نوین سیاست خارجی باشد، اما اکنون حتی جای اصل دیپلماسی به معنای سنتی را نیز گرفته است.
 
دیپلماسی عمومی را می‌توان یک سیاستگذاری بسیار خاص، چند وجهی، زیرکانه و مبتنی بر نفوذ ذهنی و روانی دانست که دارای ابزار‌های متفاوتی نیز می‌باشد. ابزار دیپلماسی عمومی در حال حاضر بیشتر بر حوزه مطبوعات و رسانه، فضای مجازی، شبکه‌های خبری، شبکه‌های اجتماعی و ... متمرکز است.
 
نقش دیپلماسی عمومی چنان برجسته شده است که به‌تن‌هایی جایگزین یا هم‌طراز برخی دیگر از ابزار‌های سیاستگذاری خارجی (اقتصادی، تبلیغاتی، فرهنگی و حتی سفارتخانه و سفیر) شده است. هانس جی مورگنتا در اهمیت دیپلماسی می‌گوید: ((دیپلماسی یکی از عناصر قدرت ملی است.)) ۱ بنابراین می‌توان گفت که دیپلماسی عمومی نیز اکنون یکی از عناصر قدرت ملی محسوب می‌گردد.
 
در ایران نیز طی چند سال اخیر سیاستگذاران ایرانی رویکرد دیپلماسی عمومی را در دستورکار سیاست خارجی خود قرار داده و مدعی طراحی و اجرای یک سیاست دیپلماسی عمومی کارآمد هستند. اما برخی رویداد‌های چند سال گذشته نشان داده است که نه‌تن‌ها دیپلماسی عمومی، بلکه دستگاه دیپلماسی ایران نیز در درک و ارزیابی مسایل سیاست خارجی از کارآمدی و اثربخشی لازم برخوردار نمی‌باشد!
 
برای اثبات ناکارآمدی و بی‌ثمری دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه ایران می‌توان مثال‌های بیشماری را ذکر نمود، اما مسئله‌ای که طی دو هفته اخیر به شدت بر جایگاه ایران در منطقه و به‌خصوص حوزه شرق ایران یعنی افغانستان و پاکستان تأثیرگذار بوده و نابسامانی دیپلماسی ایران را آشکار نموده است را می‌توان به خوبی مشاهده نمود.
 
ماجرای غرق شدن تعدادی از شهروندان افغانستان (۲۳ نفر از ۵۷ نفر افتاده در رودخانه) در رودخانه مرزی هریرود که از همان آغاز ماجرا در ۱۲ اردیبهشت، برخی شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های خارجی، مرزبانان ایرانی را به ضرب و شتم و در نهایت انداختن جوانان افغانستانی به رودخانه و مرگ تلخ آن‌ها متهم نمودند.
این حادثه و پیامد‌های آن تاکنون از چند محور قابل توجه و بررسی است:

یکم- اصل ماجرا چیست: انتشار اخباری پیرامون رفتار بد و غیرانسانی مرزبانان ایرانی با تعدادی از شهروندان افغانستان، چنان شوک‌آور بود که در بسیاری از رسانه‌های خارجی و شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی به سرعت منتشر و صد‌ها و بلکه هزاران مطلب، تصویر، فیلم و ... از این حادثه تلخ منتشر و علیه ایران فضاسازی گردید.
 
این رویداد تلخ که در رسانه‌های ایران چندان به آن پرداخته نشد و تنها به چند تکذیب از سوی سخنگوی وزارت امور خارجه و مرزبانی ایران محدود شد، پیامد‌های بسیار بد و ناگوار برای ایران خواهد داشت. اما مسئولین ایرانی در مرزبانی نیروی انتظامی و وزارت امورخارجه به جای شفاف‌سازی و روشن ساختن ابعاد این حادثه برای افکار عمومی، تنها به چند تکذیب نه‌چندان روشن، اکتفا نمودند تا قدرت دیپلماسی ناکارآمد و سرگردان ایران آشکار گردد.
 
پرسش اصلی این است که؛ اگر مرزبانان ایرانی در این رویداد تلخ نقشی نداشته‌اند، چرا دستگاه دیپلماسی و نیروی انتظامی ایران، برای حفظ جایگاه و آبروی ایران در منطقه و به خصوص افغانستان، پشت‌پرده این رویداد را افشا و شفاف‌سازی نمی‌نماید؟
 
دستگاه‌های مسئول در این رویداد و به ویژه مرزبانی، نیروی انتظامی و در نهایت وزارت امور خارجه ایران به جای فعالیت و تلاش برای روشن ساختن اصل ماجرای غرق شدن جوانان افغانستان در هریرود و شناسایی ابعاد پشت‌پرده احتمالی چنین رویدادی، در یک سکوت آسیب‌رسان به منافع ایران فرو رفتند تا اینکه با فشار‌های دولت افغانستان و بعد از تشکیل یک هیأت بررسی از سوی این کشور، دولت ایران نیز همکاری با این هیأت را پذیرفت.

دوم- شکست دیپلماسی ایران در دنیای مجازی و شبکه‌های اجتماعی: از همان آغاز انتشار خبر حادثه مرگ شهروندان افغانستانی در مرز مشترک ایران و افغانستان، موجی از اخبار، عکس و فلیم‌های حتی دروغین به نام این حادثه در بسیاری از شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی منتشر شده و هجمه گسترده‌ای نفرت‌پراکنی علیه ایران و نظام جمهوری اسلامی را در افکار عمومی شهروندان افغانستان، شکل داده، تقویت نمودند و حتی برخی سیاستمداران ارشد افغانستان که در طیف حامیان ایران هستند را نیز مورد حمله و نفرت پراکنی خود قرار دادند.
 
سکوت منفعلانه وزارت امور خارجه ایران در مقابل فضای سیاه‌نمایی علیه ایران به حدی است که رسانه‌های ایرانی نیز اخبار پیرامون موافقت ایران با تشکیل کارگروه مشترک برای بررسی این حادثه را باید از وزارت امورخارجه افغانستان دریافت کنند!
 
در دورانی که قرار است دیپلماسی عمومی به عنوان ابزار اصلی برای پیشبرد نفوذ سیاست‌ها و منافع دولت‌ها عمل نماید، تکذیب حادثه مرزی با افغانستان از سوی سخنگوی وزارت امورخارجه ایران را نمی‌توان یک پاسخ مناسب به هجمه گسترده سیاه‌نمایی علیه ایران محسوب نمود.
 
اقدامات وزارت امورخارجه ایران برای مقابله با موج ایران هراسی و سیاه‌نمایی ایران در مرز‌های شرقی که پیامد حادثه رودخانه هریرود بود، بسیار ناچیز و ناکافی بودند. در حالی که برخی اقدامات طرف افغان یعنی تکذیب نقش ایران در این حادثه از سخنگوی والی هرات، بسیار کارآمدتر و اثربخش‌تر از اقدامات نابسامان دستگاه دیپلماسی ایران بوده است.

سوم- رسانه‌های خارجی و انفعال ایران: در حالی که از همان ابتدای وقوع حادثه غرق شدن شهروندان افغان در هریرود (۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹) که دارای جلوه‌های مشکوک نیز بوده است، رسانه‌های رسمی بسیاری کشور‌ها مانند بی بی‌سی انگلیس، دویچه‌وله آلمان و رسانه‌های آمریکایی و ... به انتشار روزانه اخبار و تصاویر پیرامون این حادثه با تمرکز بر مقصر بودن ایران، پرداخته و به تهییج افکار عمومی شهروندان و داغداران حادثه مذکور مشغول بوده‌اند، دیپلماسی عمومی ایران در خوابی عمیق بوده است!
 
بی‌بی‌سی و دویچه‌وله با انتشار روزانه اخبار در مورد این رویداد میان ایران و افغانستان، به منبع اصلی پیگیری و خبرسانی در مورد این حادثه تبدیل شده‌اند که ریزترین سخنان و خبر‌های این حادثه را منتشر می‌کنند، در حالی که خبر حمله به کامیون‌های ایرانی و آتش زدن آن‌ها در هرات از سوی دویچه‌وله آلمان منتشر شده تا ساعت‌ها بعد، این خبر در هیچ رسانه ایرانی منتشر نمی‌شود.
 
نباید فراموش نمود افغانستان در سیاست خارجی دولت آلمان جایگاه خاصی دارد و همواره حامی اقتصادی دولت افغانستان بوده است. اکنون نیز با پوشش روزانه ماجرای هریرود، از توانایی بیشتری برای عقب راندن ایران و کاهش نفود ایران در افغانستان و به خصوص هرات برخوردار است.
 
چهارم- مسئولین افغانستان و بازی با افکار عمومی: برخلاف مسئولین وزارت امور خارجه ایران که در انفعال قرار داردند، مسئولین افغانستانی و به‌خصوص وزارت امور خارجه این کشور وضعیت فعالی در مورد حادثه هریرود در پیش گرفته و افکار عمومی را نیز با خود همراه ساخته است.
 
برخی سخنان مسئولین افغانستانی و به‌ویژه محمدحنیف اتمر سرپرست وزارت امورخارجه این کشور که جانباختگان این حادثه را "شهید" نامیده‌اند نیز بر جلوه‌های این سناریوی مشکوک برای بدنامی و سیاه‌نمایی علیه ایران افزوده است. این مقام افغانستان در توئیت خود چنین نوشته است: ((ظلم و وحشتی که باعث شکنجه و شهادت مردم مظلوم ما در مرز افغانستان و ایران گردیده، خاطر ملت ما را به شدت اندوهگین ساخته است. این غم، غم مشترک ماست. به هموطنان خویش اطمینان می‌دهیم که تا رسیدن به حق و عدالت این جنایت نابخشودنی را با تمام امکانات دیپلماسی کشور پیگیری خواهیم کرد.))
 
موضع‌گیری اولیه این مقام افغانستان و اعلام شهادت و شکنجه آنان، به حدی تند و تیز است که حتی در مورد حوادث تروریستی روزانه و با کشتار بسیار بالاتر شهروندان افغان در این کشور نیز چنین موضعی گرفته نشده است!

پنجم- ضعف دیپلماسی و ناکارآمدی دیپلماتیک: در حالی که افغانستان به صحنه رقابت و نبرد منافع سایر دولت‌های منطقه‌ای و جهانی نظیر: آمریکا، آلمان، ایران، ترکیه، هند، چین، پاکستان و حتی امارات متحده عربی و عربستان تبدیل شده است و همه این کشور‌ها سعی در تثبیت و افزایش منافع خود دارند، دستگاه توانمند دیپلماسی ایران طی چند سال اخیر حتی قادر به احقاق حقآبه ایران از رودخانه هیرمند نیز نبوده است.
 
هرچند اقداماتی از سوی ایران مانند کمک‌های بشردوستانه در مورد کروناویروس به افغانستان صورت گرفته و روابط شهروندان دو کشور و به‌خصوص مهاجرین افغان حاضر در ایران نیز نسبتاً خوب می‌باشد، اما این اقدامات باید منجر به گسترس نفوذ ایران در افغانستان گردد، زیرا " سیاست خارجی موفق سیاستی است که قدرت فیزیکی را به نفوذ سیاسی تبدیل کند. ۲
 
به صراحت می‌توان گفت که طی چند سال اخیر سیاست خارجی ایران، کسب و حفظ منافع ایران در افغانستان بر عهده شاخه شرقی نیروی قدس سپاه بوده است و اگر ایران همچنان قادر به اعمال نقش و نفوذ در افغانستان است، پیامد فعالیت شاخه شرقی نیروی قدس سپاه می‌باشد که بسیار کارآمدتر از وزارت امور خارجه و دیپلماسی عمومی این وزارتخانه عمل نموده است.

*
وزارت امور خارجه ایران طی دو سال گذشته نشان داده است که تنها به سطح یک نهاد پرستیژگرا افول نموده است که کارش به صدور چند بیانیه در مورد برجام، تحریم‌های آمریکا و وعده‌های اروپا محدود شده است!
 
وزارت امورخارجه ایران که باید به عنوان مرکز سیاستگذاری خارجی ایران ایفای نقش نماید، همان‌طور که هانس جی مورگنتا می‌گوید: ((وزارت امور خارجه، سازمان سیاستگذار و مغز متفکر سیاست خارجی است که عقاید مختلف در جهان خارج در آنجا گردآوری و ارزیابی می‌شود، سیاست خارجی تنظیم می‌گردد.)) ۳، اما این وزارتخانه در ایران به یک سازمان نابسامان و ناکارآمد تبدیل شده است که بعد از شکست برجام، دچار نوعی حس حقارت نیز شده است.
 
در حالی که دیپلماسی سامانمند یکی از نشانه‌های مبارزه قدرت میان دولت‌ها محسوب می‌گردد، دستگاه دیپلماسی ایران و به‌خصوص سیاست دیپلماسی عمومی این وزارتخانه از کارآمدی و اثربخشی مناسب برای رقابت با دیگر قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی برخوردار نیست.

**
واقعیت این است که دیپلماسی عمومی ایران در مقابل توان بالقوه ایران در نفود در سراسر منطقه و به‌ویژه در افغانستان، بسیار نابسامان و ناکارآمد نشان داده است. این وضعیت را می‌توان با سخنان اتوفن بیسمارک نخستین صدراعظم آلمان و سیاستمدار بزرگ قرن ۱۹ منطبق دانست که توصیف جالبی از ارتش ناتوان ایتالیا که ابزار مناسبی برای توسعه طلبی این کشور نبود، ارایه نموده و می‌گویند: ((ایتالیا با وجود اشتهای فراوان، دندان‌های پوسیده دارد.)) ۴
 
به نظر می‌آید ایران ظرفیت‌های بالقوه و اشتهای فراوان برای قدرت‌نمایی و موفقیت در رقابت‌های منطقه آسیای جنوب غربی دارد، اما برخی دندان‌های پوسیده (دیپلماسی و سیاستگذاری خارجی) مانع از موفقیت ایران در اجرای سیاستگذاری کسب قدرت برتر در این منطقه باشند.

***
دیپلماسی عمومی ایران که باید یکی از ابزار‌های کارآمد و اثربخش سیاستگذاری خارجی ایران باشد، در حال حاضر بسیار سرگردان و آشفته می‌باشد به نحوی که حتی قادر به حضور و کنترل صحنه و پیامد‌های دیپلماتیک در رویداد‌هایی مانند غرق شدن شهروندان افغانستانی در یک رودخانه و دفاع از مواضع و منافع ایران در این کشور همسایه نیز نیستند.

زمانی که افکار عمومی افغانستان به دنبال اخبار واقیعت ماجرای مرز ایران بودند، دیپلماسی عمومی ایران می‌توانست با فعالیت بهتر ضمن تهیه و انتشار اخبار واقعی از این ماجرا و کنترل افکار عمومی شهروندان کشور همسایه، از موج زیان‌بار سیاه‌نمایی و ایران هراسی گسترده در صحنه بین‌المللی نیز جلوگیری نماید.
به هرحال به نظر می‌آید وزارت امورخارجه ایران باید یک ارزیابی و بازنویسی در سیاستگذاری‌های خود و به‌ویژه سیاست دیپلماسی عمومی خود داشته باشد تا بیش از این در رقابت‌های سیاسی و دیپلماتیک منطقه‌ای دچار مشکل و بلکه شکست نشویم.

منابع:
۱- مورگنتا، هانس جی. سیاست میان ملت‌ها. ترجمه حمیرا مشیرزاده. تهران، وزارت امورخارجه. چاپ چهارم ۱۳۸۹، ص ۸۴۵،
۲- شافریتز، جی‌ام- بریک، کریستوفر پی. سیاستگذاری عمومی در ایالات متحده آمریکا. ترجمه حمیدرضا ملک‌محمدی. تهران، دانشگاه امام صادق (ع). چاپ اول ۱۳۹۰، ص ۶۰۴،
۳- مورگنتا، هانس جی. سیاست میان ملت‌ها. ترجمه حمیرا مشیرزاده. تهران، وزارت امورخارجه. چاپ چهارم ۱۳۸۹، ص ۸۴۹،
۴- میرشایمر، جان. تراژدی سیاست قدرت‌های بزرگ. ترجمه غلامعلی چگنی‌زاده. تهران، وزارت امورخارجه. چاپ چهارم ۱۳۹۳، ص ۲۲۶
نام:
ایمیل:
* نظر: