به روز شده در: ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۲
کد خبر: ۴۵۶۰۴
|
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۶:۱۲
حتي، آن سجاده كه سحرگاهان، خود را به پاي تو مي افكند و بوسه مي زند، حسينيه جماران، جايگاه خالي تو، قلمي كه با آن ، پيام مي نوشتي ، شمدي كه روي پا مي انداختي، چه غربت سوزناكي..

خبردنا - دکتر حقیقت: ایران سرزمین آزادمنشی و آزادگی شد وقتی آزاد مردی بزرگ همت (حضرت آیت الله امام خمینی(ره)) از تبار آفتاب طلعت نمود و با تجلی فرخنده اش ستیغ خودکامگی و یک دندگی پایمال صلابتش شد و پرچم استخلاص و آزادی را بر اوج قلّه استقلال به اهتزاز درآورد تا نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از گلشن خون‏اب های طریقت آزادی به باردهی نشیند.

حضرت آیت الله خمینی (ره)
آفتاب چهره گستراند بر ابری‏ترین آسمان تاریخ. آفتابش تابید تا مقتدای پیر سلطه را ویتازش و ذوب کند، آفتابش تابید تا جوانه‏ های انقلاب ریشه بگیرند و حق بر باطل پیروز شود. آفتابش تابید تا آسمان ایران را سیاهی ابرها تاریک نسازد. و همچنان آفتاب حضورش با وجود نازنین و پر برکت رهبری عزیز و حکیم انقلاب حضرت آیت الله سید علی خامنه ای تابنده و پرفروغ است.

معمار کبیر و مهراز خطیر

آوایت، فغانی بود، عليه بت هايي نوین و مرتدان، ملحدان اين روزگار و كلامت، آيه هايي كه در حراي خودسازي ، بر دلت تابيده بود .و پانزده خرداد، تابش و جلوه ای از " فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ" (سوره حجر ایه ۹۴) كه سخط و غیظ گردنکشان سرکش را برانگيخت.

زنداني شدنت ، دوران عبوس و حزین "شِعْب ابي طالب" (گرفتار شدن در دره ای میان دو کوه) بود.ترعیب و تبعيد تو و يارانت، "هجرت به حبشه" (رها شدن از ظلم و ستم مشرکین) بودسالي كه سلیلت(مصطفايت) را دادي ، "عامُ الحُزْن" (سال غم اندوه) تو بود .

افسونت به پاريس، هجرت مجددي بود كه در آنجا ياران مهاجر و انصارت در عقبه هاي غربت، با تو بيعت كردند.
امت در ايران ، انصار تو بودند كه نزول و آمدنت را به يثرب انقلاب، انتظار مي كشيدند.
انتظار به سر آمد.

از ثنية الوداع مهرآباد، بدر سيمايت در افق ايران تابيد و در قـُباي بهشت زهرا، نماز عشق خواندي و هفتاد هزار شهيد گلگون كفن در آن روز به تو اقتدا كردند.

و... بدينگونه وصایت و ولایت تو بر مؤمنان، در شكل نظام اسلامي تحقق يافت و پيامت ثاقب، کلامت الفت آور و وثاقت معبد مرکز دل ها شد.

مدينه انقلاب، پيام تو را به خارج از کرانه ها برون برد.قبايل زیادی و احزاب گوناگونی، براي بی فروغ ساختن اين نور، همایه و هماهنگ شدند. غزوات و سراياي تو آغاز شد، ده سال از هجرت تا وفات، با منافقان درگير بودي،کُنشگران احبار و رهبان و اهل كتاب، كار شكني كردند. متعدیان متکاثف و متحجران ِ بي درد دلت را خون کردن .

پيام پاکی و برائت ِ تو، سوره توبه ي اين انقلاب بود و سالي كه آن جام زهر را دردمندانه سركشيدي و آخرين حرفهايت را در آن پیغام شگفت گنجاندي ، به ياد حجة الوداع افتاديم .و ... آه از آن وصيتنامه كه كاش هرگز گشوده و خوانده نمي شد!

و درد از آن غمنامه كه براي چندمين بار، ما را به ياد مرارت های حضرت علي عليه السلام در حكميت و رنج های امام مجتبي عليه السلام در مصالحه با معاويه محقر انداخت و مظلوميت عترت را تجديد كرد.
اينك، ماييم و داغ هجران درد مهجوری.دريغا كه ديگر خطبه هاي رسول انقلاب ، به گوش نمي رسد .
اينك، آن صندلي كه بر آن مي نشستي و موعظه مي كردي و رهنمود مي دادي، در فراق تو همچون ستون حنانه ناله سر مي دهد.

ما شيفتگانت، پنجه نياز به ضریح کلام آقامون سید علی مي افكنیم، پاي پنجره ولايتش، دخيل مي بندیم و از كرامتش، درد بي دردي خود را التیام مي گیریم.

اماما..

حكومت اسلامي ما، زاييده جهاد اكبر تو بود. حوزه ها را جان دادي و اسلام را در سطح جهان، آبرو بخشيدي.
چه كنيم؟ پس از تو، غم، خانه اي جز دل هاي ما را سراغ نمي گيرد.

اماما..

ما غريب و دل سوخته ايم و همه چيز برايت عزادار است.دستي كه تو را شستشو داد و كفن كرد و به خاك سپرد، شاعري كه در سوگ تو شعر سرود، خطاطي كه نام تو را بر كتيبه هاي عزا نوشت ، خطيبي كه در ياد تو منبر رفت، صفحه روزنامه اي كه در سوگ تو ويژه نامه منتشر ساخت، چاپخانه اي كه اعلاميه مجالس تو را چاپ كرد، اسيراني كه در زندان هاي بغداد، به اميد ديدار تو اسارت را تحمل مي كردند، همه و همه... در سوگ تو داغدار و غمگين اند.

حتي، آن سجاده كه سحرگاهان، خود را به پاي تو مي افكند و بوسه مي زند، حسينيه جماران، جايگاه خالي تو، قلمي كه با آن ، پيام مي نوشتي ، شمدي كه روي پا مي انداختي، چه غربت سوزناكي..
اماما..

اين داغ، داغ جدايي است كه بر دلمان نشسته ، اين سوز، سوزعشق است كه به آتشمان كشيده و اين درد، درد فراق است كه بي تابمان كرده است. دلي كه در سوگ تو نسوزد، دل نيست.
چشمي كه در عزاي تو نگريد، چشم نيست، روزن بي روشنايي است.

اي روح قدسي

اي جان جان ها، اي جلوه آرمان ها، اي عصاره پيدا و پنهان ها سايه پرمهر الهي بودي كه بر سرمان سايه عزت افكندي نوحي بودي، منجي ما در طوفان ها ايوبي بودي، صبر آموز امت در بال ها يعقوبي بودي، الهام بخش شكيبايي در فراق يوسف هاي جهاد و شهادتابراهيمي بودي كه ما را آيين تبرداري و بت شكني آموختي خود، تبرزن توحيد بودي، خليل ِ حادثه انقلاب و فدا كننده اسماعيل در قربانگاه رضاي حق امامي بودي كه با امت عشقي متقابل داشتي رهبري بودي كه راه سعادت را به رهروان مي آموختي اي كوچ شبانه ات مصيبت عظمي! آيا به راستي براي هميشه رفته اي؟ خوشا به حال شهيدان كه در بهشت زهرا، همسايه ديوار به ديوار تواند.

اي امام..

اي نگين افتاده ازانگشتر امت، اي جان رفته از پيكر ايران، اي گوهر در خاك نهفته، اي پدر شهيدان و فرزندان شهدا، اي سالار بسيجيان عاشق..

دريغ از پرچم پر سخاوت دستانت كه ديگر از فراز جايگاهت در جماران، بر سرمان در اهتزاز نيست.

اينك مرقد پاك تو، پناهگاه دل هاي داغدار و جان هاي بي قرار و چشم هاي اشكبار است و سخنانت، نتنها در صحيفه نور، بلكه در صفحه جان هر شيفته صادق و با معرفت است كه قدر آن گوهر تابناك را مي شناسد.
اي روح بلندخدايي، اي منادي اسلام ناب محمدي، رحلت جانگدازت، روز رحلت پيامبر را در ذهن ها تداعي میکند و شور دلدادگانت ، كربلايي مجدد آفريد و غم رفتنت، عاشورايي بر پا ساخت.

چرا نسوزيم؟... كه هر سنگ سنگ اين سرزمين، هر برگ برگ درختان، هر ستاره و هر سپيده، تو را به ياد ما مي آورد.

اماما..

اي كلامت موزون، اي پيامت ميزان . اي حاضر عصر غيبت، اي بار يافته به حضور بعد از تو، خاطره محزون است.
بعد از تو، خاطرمان خون است. بعد از تو، واژه تهيدست است. در سوگ تو، عقل، مجنون است.

عجيب نيست كه خرداد داغ ما را در آن سوگ بزرگ تازه كند و همواره دست در دامن حسرت و غم داشته باشيم و در فراق تو، كه معجون عرفان و جهاد و آميخته اي از اشك و سلاح بودي ، همچنان غمي سنگين و جاني غمگين داشته باشيم..

اماما..

از آن جهان، دل هاي داغدار ما را به دعاي خيري تسلا بخش.

شادی روح بلند ملکوتی امام راحل حضرت آیت الله خمینی(ره)، شهیدان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و همه شهیدان راه آزادمنشی و آزادگی صلوات

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ترگل ترنم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۶
0
0
بسیار عالی و زیبا
پژوهش
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۶
0
0
احسنت دکتر....
نام:
ایمیل:
* نظر: