خبردنا - دکتر اسلام ذوالقدرپور؛ از درون بینظمیهای پیچیده و نگران کننده عصر پسامدرن کنونی، نظمهای نوین در حال شکلگیری و ظهور هستند که ضمن دارا بودن جلوههایی از چالشبرانگیزی، موجب بروز تغییرات بنیادین در نظم منطقهای خواهند بود.
سیاستگذاران بسیاری از کشورهای جهان در دوره تاریک و هراسانگیز اقتصاد پساکرونا، گرفتار شده و برخی بازیگران بینالمللی هنوز هم درگیر موجهای سنگین شیوع کروناویروس هستند. در چنین شرایط تاریک اقتصادی و تبعات سنگین اجتماعی و سیاسی کرونا که همراه با اعتراضات شدید و مستمر شهروندان در بسیاری از کشورها ازجمله: ایالات متحده آمریکا، اسرائیل، لبنان و ... میباشد، سیاست عادی سازی روابط میان امارات متحده عربی و اسرائیل با برقراری رسمی روابط دیپلماتیک را میتوان یک رویکرد جدید برای تغییر معادلات منطقهای در آسیای جنوب غربی قلمداد نمود.
ماجرای اعراب و اسرائیل که بر مبنای اصل اعتقادی آرمان فلسطین طی بیش از ۷ دهه اخیر در جهان اسلام و بهخصوص آسیای جنوب غربی به عنوان یک چالش و اصلیترین مؤلفه بحرانساز و بلکه نزاع و درگیری در این منطقه از جهان شناخته شده است، همچنان یکی از بنیانهای سیاستگذاری خارجی کشورهای منطقه میباشد.
سیاستگذاران کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی با حساسیت خاصی به مذاکره و تعامل با اسرائیل نظر داشته و از تبعات سیاسی و اجتماعی برقراری روابط نزدیک و استراتژیک با این کشور هراس داشتند. اما طی چند سال اخیر با تغییر معادلات در آسیای جنوب غربی و فروپاشی بسیاری ائتلافهای منطقهای و جهانی، عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل در چارچوب برقراری روابط دیپلماتیک و اقتصادی به یک فرآیند اجتناب ناپذیر تبدیل شده است.
فارغ از برخی اظهارنظرهای احساسی و آرمانی در نفی و مخالفت با تصمیم سران امارات متحده عربی که از آن به عنوان " ننگ " و " خیانت " امارات به جهان اسلام و آرمان فلسطین نام برده میشود، اعلام رسمی برقراری روابط دیپلماتیک امارات و اسرائیل را میتوان یک فرآیند جدید برای تغییر فضای جهان اسلام و بلکه یک شعبده بازی سیاستگذاری برای تغییر قدرتهای منطقهای و ظهور نظم نوین در آسیای جنوب غربی محسوب نمود.
اعلام رسمی برقراری روابط دیپلماتیک اسرائیل و امارات متحده عربی و پیامدهای این توافق دارای جلوههایی از یک شعبدهبازی سیاستگذارانه است که برخی محورهای آن به شرح زیر است:
یکم – قدرتنمایی امارات متحده عربی: اعلام عادی سازی روابط اسرائیل و امارات را میتوان بخشی از فرآیند قدرتنمایی امارات در آسیای جنوبی غربی دانست که خود تکمیل کننده تلاشهای این کشور برای دخالت سیاسی، نظامی و کسب قدرت در مناطقی مانند: یمن، سودان، لیبی، سوریه و ... میباشد.
سران امارات متحده عربی که طی یک دهه اخیر به شدت در پی کسب قدرت سیاسی و نظامی در آسیای جنوب غربی بوده و در بسیاری از مسایل و بهخصوص کشمکشهای نظامی حضور داشتند، اکنون به نمایش قدرت خود در چارچوب اعلام ائتلاف جدید منطقهای در قالب تعامل و اتحاد با اسرائیل متوسل شدهاند تا رقیبان منطقهای خویش را در یک بازی از پیش باخته قرار دهند.
برقراری رسمی روابط دیپلماتیک امارات متحده عربی و اسرائیل را میتوان تکمیل کننده سیاست دخالت فراگیر این کشور در منازعات و رویدادهای مختلف آسیای جنوب غربی طی چند سال اخیر دانست که اکنون به مرحله اعلام و نمایش رسمی قدرتنمایی رسیده است.
دوم - چالش جذاب تعامل با اسرائیل در جهان عرب: اقدام امارات متحده عربی در اعلام رسمی برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل را میتوان سرآغاز موجی از تغییر مسیرهای سیاسی و نظامی در آسیای جنوب غربی دانست که بهزودی بازیگران مهم دیگری در جهان اسلام و بهخصوص کشورهای آسیای جنوب غربی را به اعلام عادیسازی روابط با اسرائیل و حتی توافقات استراتژیک با این کشور، تشویق مینماید.
طی ماههای آینده، برقراری رسمی روابط و تعامل با اسرائیل به یک چالش جذاب و دلپذیر برای کشورهای جهان اسلام و بهویژه کشورهای عربی تبدیل خواهد شد که میتواند به شدت بر تقویت اسرائیل و رفع مشکلات داخلی و خارجی این کشور نیز اثرگذاری بسیار مثبتی داشته باشد.
چالش برقراری رسمی روابط کشورهای اسلامی و عربی با اسرائیل را میتوان یکی از پیامدهای کوتاه مدت و میان مدت اعلام عادیسازی روابط دیپلماتیک امارات متحده عربی و اسرائیل بشمار آورد که با توجه به حمایت آمریکا و اروپا از این فرآیند، به چالشی وسوسه انگیز و سودآور برای کشورهای کوچک جهان اسلام تبدیل خواهد شد.
سوم - اعلام حضور امارات متحده عربی به عنوان یک قدرت بزرگ منطقهای: سیاستگذاران کشور کوچک امارات متحده عربی یکی از اثربخشترین و کاراترین سیاستگذاریهای چند دهه گذشته را در آسیا و بهخصوص جنوب غربی آن طراحی و اجرایی نمودهاند، به نحوی که این کشور کوچک و نقطهای جهان اکنون به یک بازیگر توانمند و اثرگذار منطقهای تبدیل شده و قدرتهای بزرگ منطقهای مانند: ایران، ترکیه، عربستان، مصر و ... را نیز تهدید نموده و به مبارزه میطلبد!
سیاستگذاران امارات متحده عربی که سیاست نفوذ جهانی خود را با نفوذ اقتصادی در بازارهای مختلف جهانی و خرید شرکتهای بزرگ اقتصادی و تجاری جهان مانند ورزشگاهها، تیمهای ورزشی، بنادر و ... در آمریکا و اروپا آغاز نمودند، به مرور زمان به چنان میزانی از قدرت اقتصادی دست یافتند که توانستند از قدرت بلامنازع اقتصادی خود در آسیای جنوب غربی برای اهداف سیاسی و نظامی بلندپروازانه خویش نیز بهرهبرداری نموده و اکنون به تنهایی و در نمایشی رسمی، عادیسازی رسمی روابط با اسرائیل را اعلام نماید.
چنین فرآیند سیاستگذاری عمومی سران امارات متحده عربی را فارغ از هر گونه حب و بغضی باید یک سیاستگذاری بسیار کارآمد و اثربخش در آسیای جنوب غربی و جهان اسلام قلمداد نمود که تا این مرحله از فرآیند سیاستگذاری مذکور، با موفقیت همراه بوده و این کشور را در جایگاه یک قدرت منطقهای (هر چند شکننده و لرزان) قرار داده است.
چهارم - تهدید اسرائیل و اعراب علیه ایران و ترکیه: برقراری رسمی روابط دیپلماتیک امارات متحده عربی و اسرائیل را میتوان یک سیاستگذاری بسیار اثربخش برای تهدید و محدود سازی قدرت رقیبان بزرگ منطقهای مانند ایران و ترکیه قلمداد نمود که در نهایت به تقویت محور عَربی، عِبری و غربی در آسیای جنوب غربی منجر شده و قدرتهای غیر عَربی منطقه یعنی ایران، ترکیه و حتی پاکستان را با بحران مواجه خواهد ساخت.
کشورهای عربی منطقه ازجمله: عمان، قطر، عربستان و حتی عراق طی چند سال گذشته هر کدام به گونهای خاص و البته به صورت غیر رسمی با دولت اسرائیل روابط اقتصادی و ... پنهانی برقرار نموده و در مسیر بهبود روابط با اسرائیل و عادیسازی روابط با این کشور قرار دارند. این فرآیند عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل برای سه قدرت بزرگ غیر عرب جهان اسلام در منطقه یعنی ایران، ترکیه و پاکستان به منزله یک آتش زیر خاکستر برای فوران اعتراضات داخلی شهروندان این کشورها و از سوی دیگر تقویت محور عربی و عبری علیه این سه قدرت غیر عربی خواهد بود.
موضعگیری نمایشی رجب طیب اردوغان علیه برقراری رسمی روابط دیپلماتیک اسرائیل و امارات متحده عربی را نیز میتوان یک نیرنگ تاکتیکی دانست، زیرا همه ملتهای منطقه به خوبی میدانند که ترکیه از روابط خاص اقتصادی، نظامی و ... با اسرائیل برخوردار بوده و اردوغان نیز به تقویت هر چند پنهانی این روابط کمک فراوانی نموده است؛ بنابراین موضع گیری اردوغان علیه سیاست خارجی امارات متحده عربی را باید در چارچوب مناقشه و نزاع دو کشور ترکیه و امارات در مناطقی چون: لیبی، یمن، سودان و ... بررسی نموده و نه در چارچوب دفاع از آرمان آزادی فلسطین از سوی رجب طیب اردوغان.
ایران و پاکستان نیز از فرآیند عادی سازی روابط کشورهای اسلامی و عربی با اسرائیل دچار خسارات سنگین داخلی و بینالمللی خواهند شد که آنان را به بازنویسی سیاست خارجی و چرخش در سیاستگذاری ضد اسرائیلی کنونی خود، مجبور خواهد نمود.
*
سیاستگذاران امارات متحده عربی نشان دادهاند که در سیاستگذاری عمومی خود بسیار زیرک و توانمند هستند و از هر روزنه کوچکی برای موفقیت و تقویت جایگاه کشور خود در مقابل سایر بازیگران منطقهای و جهانی به خوبی استفاده مینمایند.
اعلام عادیسازی رسمی و برقراری روابط رسمی دیپلماتیک میان دو کشور (امارات متحده عربی و اسرائیل) که با دستاویز و توجیح انصراف اسرائیل از الحاق بخشی از کرانه باختری رود اردن به خاک اسرائیل بوده است را میتوان یک سیاستگذاری زیرکانه برای کسب، حفظ، تثبیت و نمایش قدرت منطقهای امارات متحده عربی در افکار عمومی قلمداد نمود که بهانه این عادیسازی را نیز در چارچوب دفاع از آرمان آزادی فلسطین اعلام نمودهاند!
سیاستگذاران امارات متحده عربی، سیاست خارجی خود را بر مبنای تحولات واقعی منطقه و جهان طراحی و بروزرسانی نموده و از سیاستگذاری نمایشی و شعاری دوری مینمایند، بنابراین قادر هستند تا در مواقع حساس به شعبده بازی سیاستگذارانه نیز دست زده و همه بازیگران نظام جهانی را متعجب و غافلگیر نمایند.
**
شعبده بازی سیاستگذاران امارات متحده عربی را میتوان یک کنش زیرکانه دانست که هر گونه واکنش رقیبان به آن، چندان کارساز و اثربخش نخواهد بود. سیاستگذاران اماراتی با طرح بهانه حمایت از تمامیت ارضی دولت فلسطین در کرانه باختری رود اردن، خود را حامی آرمان فلسطین مطرح نموده و کشورهای ایران و ترکیه را در وضعیتی قرار دادهاند که هر گونه واکنش آنان علیه امارات متحده عربی میتواند به شکستی سنگین برای خودشان (ایران و ترکیه) منجر گردد.
واکنش احساسی و شعاری ایران به سیاستگذاری خارجی جدید امارات متحده عربی و برخی دولتهای عربی دیگر، میتواند شرایط نامطلوب اقتصادی و سیاسی ایران در منطقه را به شدت تحت تأثیر قرار داده و سبب همکاری و همراهی بیشتر آنان با سیاستهای تحریمی آمریکا علیه ایران گردد.
با توجه به سیاست آرمانی و احساسی ایران در ماجرای فلسطین طی چند دهه اخیر، به نظر میرسد که ایران به تنهایی در شرایطی قرار گرفته است که در یک بازی از پیش باخته در مقابل اسرائیل و اعراب قرار گرفته است، زیرا دولت ترکیه نیز برای عادیسازی روابط و برقراری هر گونه روابط با اسرائیل با مشکل چندانی مواجه نمیباشد و در حال حاضر نیز با این کشور تعاملاتی دارد.
***
سیاستگذاران ارشد سیاست خارجی ایران که اینچنین از عادیسازی روابط امارات متحده عربی و اسرائیل، ناراحت و خشمگین شده و خود را مدعی آرمان آزادی فلسطین میدانند، باید به فکر اعلام رسمی روابط دیپلماتیک سایر کشورهای عربی منطقه و بهخصوص عمان، عربستان و حتی عراق نیز باشند. فرآیند عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل در نهایت تنها به زیان ایران و شهروندانش خواهد بود اگر ایران نتواند سیاستگذاری خارجی خود را اصلاح و بازنویسی نماید.
به صراحت میتوان گفت که در کنار و همسو با تحریمهای فلج کننده اقتصادی ایالات متحده آمریکا علیه ایران و فروپاشی اقتصاد ایران، برخی کشورهای کوچک و بزرگ منطقه نیز در حال تغییر و بهبود سیاستگذاری خود برای محاصره و تضعیف جایگاه ایران به عنوان یک قدرت بزرگ منطقه آسیای جنوب غربی هستند. سیاست عادیسازی روابط دیپلماتیک امارات و اسرائیل که گویا نقطه آغاز چنین تحولاتی در جهان عرب میباشد را باید زنگ خطری برای موضعگیری شهروندان جهان عرب علیه ایران به جرم دخالت در امور کشورهای عربی نیز قلمداد نمود.
به نظر میآید سیاستگذاران سیاست خارجی ایران باید به جای واکنشهای انفعالی و احساسی علیه امارات متحده عربی و تهددید این کشور، به فکر یک سیاستگذاری اثربخش و کنشگرایانه برای محدود ساختن دامنه پیامدهای عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل یا تغییری بنیادین در سیاست تهاجمی علیه اسرائیل باشند.