خبردنا - صابر کوکبی اصل: وقتی در دانشگاه بودیم استادمان میگفت فرهنگ عامه را باید در ادبیات عامه پیدا کرد و باید ازهگذر همین ادبیات واقعی عموم مردمان هر جامعه به شناخت و تحلیل آن روی آورد. بماند که آنمعلم خوب و برجسته و بی نظیرمان در کمال ناباوری دنیای علم و فرهنگ و هنر و تفکر و دانش پذیری و معلمی را با مرگش متاثر و متاسف و تنها گذاشت. آن امیر کاووس بالا زاده بود که برایش دعایهای خوب میکنم و یادش را گرامی میدارم بر حسب وظیفهی انسانی.
یک سال گذشت تا حرف آناستاد فقید به صورت علمی در مغزم جا افتاده است. خدایش رحمت کند. چندین کتاب باید میخواندم تا میفهمیدم که فرهنگ عامه چیست و چگونه باید با آن روبرو بشوم و در مواجه اش چه کنش و برخورد عالمانهای داشته باشم. بالاخره فهمیدم، این فهم مدتی کارایی اجتماعی نداشت، چون وقتش فرا نرسید، چون بهانه اش پیدا نمیشد.
بهانهی کاکرد این فهم فرهنگی امروز و دیروز در اصطلاح ناجوانمردانه، ولی واقعیای که از دهان پر سرکار خانم بهارهی رهنمای هزاوهای به شکلی طبیعی چونان دسری مقوی و خوشمزه بر سر سفرهی شام ایرانی صرف شد.
آن فهم فرهنگی، مطالبی برای کنش و ارایه را در ذهن من مدیریت کرده است و از اتاق مدیریت فرمان ضرورت نگارش صادر شد. در ضمینهی آن فهم به من دانش پذیر یاد داده شد که هرگز با پدیدههای رایج و معمول اجتماعی بد، متعصبانه و مشابه برخورد نکن و حتی گویندهای که به هر شکلی مرتکب و عامل انتشار آن پدیده بوده را نه تنها تحقیر نکن بلکه خود او را نیز بخشی از آن پدیدهی بد فرهنگی تلقی کن و در همان راستا به او نیز بپرداز، چرا که فرم و محتوای یک پدیده لازمهی فهم و تحلیل درست آن پدیده هست.
اصطلاح تفکر لری و ظاهر کیدمنی و بهاره رهنما و شام ایرانی و همهی آن سور و سات و فرهنگ ناظر و غالب آن برنامه، اجزای ساختاری و ساختمانی (فرم و محتوا) یک پدیدهی پیشفرض برای من دانش پذیر هست. از قضا این شخص دانش پذیر خود نیز از تبار و لهجهی "لر است که تبارش از دیرباز قبل از ورود قوم ارانی به فلات گربهای شکل صاحب و مالک این فلات گربهای و مهمان پذیر و اهل تعامل و پرماجرا بوده است. اینها را گفتم که لوازم صحبت هایم همه جفت و جور بشود و نواقصی در ارایهی کنش اجتماعی ام در ادامه نباشد.
اصل اول: محتوا و مفهوم لر با نفاق کاملا بیگانه است چرا که او صاحب این جغرافیاست و صاحب یک خانه هرگز در پی نفاق نیست چرا که خوب میداند که هیچ مالکی در پی زایل کردن و نابودی جغرافیا وکیان سرزمینش نیست. این اصل اول است.
اصل دوم:توجه ویژه به عقلانیت و منطق است. در منطق من دانش پذیر دغدغهمند و مطالبه گر "لر"، منطق و عقلانیت امر میکند که به جای سرزنش کردن سرکار خانم بهاره رهنماوساختارهای اینچنینی خود و جامعهی لر تبار و لرنشینم را مقصر بدانم وآنها را سرزنش بکنم.
اصل سوم: تاریخ است. تاریخ برای عبرت و پند آموزی و اصلاح است. لرها در تاریخ شریف درس خوانده اند و شریفتر درس پس داده اند به گونهای که در تاریخ اجتماعی و ملی جامعهی لر نشین و لرتبار هرگز نقطهی سیاهی پیدا نخواهی کرد و تا دلت بخواهد فروغ و شکوه انفرادی و اجتماعی دارند و بماند که مثل همهی اقوام و تبارها در روزگار فعلی ترجیحشان نبوغ و طلوع انفرادی است که علت و بررسی اش مجالی دیگر است.
اصل کلیتر و بعدی اصل انسانیت است که بی ربط با مفاهیم بالا نیست، اما میتواند در جاهایی جداگانه عامل نکاتی باشد. اینکه انسانیت حکم میکند که همواره مهربان و باگذشت و بزرگوارانه با انسانها برخورد بشود آن هم زمانی که آنها ابراز پشیمانی میکنند و عذرخواهی را به هر بهانهای انجام میدهند، بنابراین هیج دلیلی برای عدم تحکیم و عدم انتشار چنین مفاهیم و ارزشهای انسانی اصیل در خصوص پدیدهی اخیر و رایج وجود ندارد. قوام و دوام مدنیت در گرو تحکیم همین رفتارها و مفاهیم اصیل است و بی شک لرتبارها این منش را از دیرین وارث اند و واردند.
این حرفها و اصلها را گفته ام که نتیجه بگیرم لرتبارها خود مقصر چنین سرزنشها و برخوردهایی هستند و باید جامعه شناسان متفکر وارد تحلیل چنین پدیدههایی بشوند مردم را آگاه کنند تا بدانند که رواج چنین اصطلاحات و جوکهای سیاهی را علت چیست و چه آسیبهایی در پی دارد. آن هم در مالک خالص و ناب و پرفروغ و اصیل فلات گربهای شکل. تنویر افکار عمومی در خصوص چنین رفتارهایی را بسیار ضروری میدانم، چرا که خطر نابودی و تحقیری هدفمند را احساس میکنم کما اینکه خیلی وقت پیش در تاریخ معاصر ایران چنین رفتار غیر انسانی در جامعهی ایرانی نسبت به اقوام به ویژه قوم ناب لر اپیدمی شده است و از رهگذر وسیلههایی نظیر بهاره رهنما که در عالیترین حایگاه رسانهی یک ملت است به راحتترین شکل ممکن بکار برده میشود. مشکل ما هرگز نباید وسیلهها و افراد و عوامل باشند مشکل را بایددر خود ما جستحو کنیم در کم کاری فرهنگی مان در بی توجهی مان در بزرگواری و سکوت بی حد و اندازه مان.
این خطر و این علت در جامعهی لرتبار و لرنشین نشین مشهود است. پیشنهاد میشود تشکلها و تفکرهای مردمنهاد قویای را شکل بدهیم و در ذیل آن با برنامه ریزی و به کار گیری انسانهای متفکر و عالم به تبلیغ و شناخت واقعی جامعهی لر و تبار لرنشین در تمامی ابعاد بهدصورت وسیع در سطح جامعهی جهانی بپردازیم و کم کاریها را جبران کنیم. مااینقدر کم کار هستیم که عدهای شعبان بی مخ پرچم لر را در دست گرفته اند و با رفتارهای مشابه فضا را بیش از پیش بر علیه اصالت و واقعیت تبار لر غبار آلودمیکنند و جایگاه واقعی ما را مخدوشتر میکنند. حرفها زیاد اس و دهان پر است، اما عقل حکممیکند که با دهان پر باید به قدر ضرورت حرف زد.
در پایان حرفم این است که ما باید از بهاره رهنما بابت ۳چیز تشکرکنیم:
اول:تشکر بابت یادآوری یک واقعیت تلخ به جامعهی لرتبار و لرنشین، دوم یادآوری بابت کم کاری و تنبلی جامعهی عالم و دانشگاهی ما و سوم:بابت اینکه به هر دلیلی عذرخواهی کردید.
صابر کوکبی اصل فعال غیرفعال فرهنگی
پیوست:
انتشار این مطلب مجاز میباشد و نمونهای ناچیز از فرهنگ غنی جامعه و تبار اصیل "لر" است.