خبردنا : یکی دیگر از خباثتهای انگلیس در دوران رضاخان حمایت همهجانبه از وی برای سرکوب ایلات و عشایر ایران است. به طوری که رضاخان پس از روی کار آمدن در طول دوازده سال (1300 - 1312) به کمک انگلیس توانست ایلات لرستان، بختیاری، کهگلویه و بویر احمد، فارس، بلوچستان، کردستان، آذربایجان، خراسان و خوزستان را با حملات نظامی و کشتارهای بیرحمانه سرکوب و یکجا نشین کند.
به گزارش " خبردنا " به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، اندیشه «قلع و قمع» ایل بویراحمد، پس از مکاتبات انگلیسیان با دولت ایران ـ در تیرماه 1309 ـ به جد در دستور کار رژیم رضاخان قرار گرفت. در تاریخ پنجم تیرماه 1309، مدیر کمپانی نفت انگلیس ـ ایران، در نامهای به «تیمورتاش» وزیر دربار رضاخان از مزاحمت ایل بویر احمد برای انگلیسیها گلایه میکند. در پاسخ نامه «جکس»، تیمورتاش مینویسد: «مستر جکس عزیزم؛ ...اوامر مقتضیه در سرکوبی آنها صادر شده است.»[4]
در نقلی تاریخی آمده است که روزی یکی از وابستگان سفارت انگلیس در ملاقاتی با رضاخان، نسبت به از بین بردن عشایر که با عملیاتی نظامی و خشن صورت گرفت تشکر میکند. او در این باره میگوید: قبل از سرکوب عشایر اگر میخواستیم چیزی از ایران ببریم، باید به هزاران نفر از عشایر رشوه میدادیم و در نهایت هم موفق نمیشدیم یا اگر موفق میشدیم چندان بهرهای برایمان نداشت. اما امروز با حضور شما دیگر لازم نیست به هزاران نفر رشوه بدهیم.
عبدالله مستوفی در کتاب خود «شرح زندگانی من» با اشاره به این موضوع میگوید:
«ماژور نوئل كه در 1309، اوقاتي كه به رياست استيناف در كرمان بودم ويس كونسول انگليس در آنجا، و بعد از وقايع شهريور 1320، كلنل نوئل و رئيس قسمت زراعت اراضي خوزستان، كه موقتا انگليسها از ايران به اجاره گرفته بودند، شده بود... از اعتراف به رشوه دادن خود، به خوانين بختياري هم استنكافي نداشت.
بعد از مراجعت رضا شاه پهلوي از كرمان، خود ماژور براي من نقل ميكرد كه در روز شرفيابي اعليحضرت از من پرسيدند: شما به چه منظور به خانهاي بختياري رشوه ميداديد؟ عرض كردم براي اينكه مانع اقدامات ما در كارهاي نفت جنوب نباشند، فرمود امروز هم از اين قماش كارها ميكنيد؟ عرض كردم: امروز كشور ايران سرپرستي مثل اعليحضرت همايون شاهنشاهي دارد ديگر حاجتي به اين خردهكاريها نداريم»[5]
منابع :
4- کیانوش کیانی هفت لنگ، «حکومت پهلوی و عشایر، سقوط»(مجموعه مقالات همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی)، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، 1384، ص 815 و 817.
5- عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج 3، زوار، تهران، 1384، ص 361